ورود به همسریابی آغاز نو

رمز عبور را فراموش کرده ام
تصویر پروفایل هادی
هادی
44 ساله از ایلام
تصویر پروفایل ماه
ماه
39 ساله از تهران
تصویر پروفایل محمد
محمد
31 ساله از خوی
تصویر پروفایل غزل
غزل
33 ساله از مشهد
تصویر پروفایل مهسا
مهسا
40 ساله از تهران
تصویر پروفایل فلای
فلای
46 ساله از نجف آباد
تصویر پروفایل رحمان
رحمان
39 ساله از سنندج
تصویر پروفایل شهرام
شهرام
49 ساله از تهران
تصویر پروفایل شیوا
شیوا
42 ساله از رباط کریم
تصویر پروفایل محیا
محیا
28 ساله از تهران
تصویر پروفایل سحر
سحر
40 ساله از خوی
تصویر پروفایل حسام
حسام
44 ساله از تهران

آدرس جدید سایت همسریابی توران81 در تهران

همسریابی توران بدون فیلتر ایجاد شد که نکند ناکرده بهار باشد و برای مادر اتفاقی افتاده باشد از این رو پلیور آدرس جدید سایت همسریابی توران81 رو که رد دستم بود

آدرس جدید سایت همسریابی توران81 در تهران - همسریابی


تصویر آدرس جدید سایت همسریابی توران81 در تهران

میکرد موبالش را خاموش میکرد آدرس جدید سایت همسریابی توران81 من و او در ارامش سپری کنیم و البته این من بودم که در خواب خرگوشی سپری میکردم و هیچ بار از او نپرسیدم که چه کسی پشت خط هست که جواب تلفنش رو نمیدهد و هر بار پیش خودم گفتم به من مربوط نیست شاید از جاییست که دوست ندارد مسافرتش رو به هم بزند اما هیچ گاه چرا آدرس جدید سایت همسریابی توران81نمیشه عقل ناقص من نرسید که امکان دارد این تماسها از جانب خانواده اش باشد.

همسریابی توران بدون فیلتر انها رو به طور کلی فراموش کرده بودم

در واقع بعد از ازدواجم با همسریابی توران بدون فیلتر انها رو به طور کلی فراموش کرده بودم و اصالً به یادشون نبودم. چرا باید به یادشون می افتادم در تمام زمانهای خوشی به یاد عزیزم، آدرس جدید سایت همسریابی توران81 بودم و چه دلیلی داشت با یاد ارغوان و همسرش مسافرتمان رو تلخ کنم تا اینکه ان روز ان اتفاق افتاد. میخواستیم به تهران برگردیم و آدرس جدید سایت همسریابی توران81 به دیدن اکبر خان رفته بود. و من در اتاق خواب مشغول جمع کردن چمدان و هدایایی که خریده بودیم بودم که موبایل چراآدرس جدید سایت همسریابی توران81 باز نمیشه شروع به زنگ زدن کرد.

بار اول اهمیتی ندادم و حتی به سمتش نرفتم اما به محض اینکه قطع شد دوباره تماس گرفتند. به سمت پنجره رفتم تا آدرس جدید سایت همسریابی دوهمدل رو صدا کنم اما او را در محوطه باغ و ساحل ندیدم بنابراین پنجره را بستم و به سمت گوشیش رفتم. نفهمیدم چرا بی علت بدنم به لرز افتاده بود. دست و دلم میلرزید و دوست نداشتم گوشیش رو که به پشت روی عسلی کنار تخت بود بردارم. برای همین پشمون شدم و به سمت چمدون ها رفتم تا انها را جا به جا کنم اما انگار تماس گیرنده قصد نداشت تماسش رو قطع کند یک لحظه فکری در آدرس جدید سایت همسریابی توران81 ایجاد شد که نکند ناکرده بهار باشد و برای مادر اتفاقی افتاده باشد از این رو پلیور آدرس جدید سایت همسریابی توران81 رو که رد دستم بود به روی تخت پرتاب کردم و به سمت موبایلش رفتم و با عجله دکمه پاسخش رو زدم و بدون اینکه من مهلت پاسخ گفتن الو رو داشته باشم صدای فریاد زنی بر سرم هوار شد.

قطع نکن. صدا چقدر به گوشم اشنا امد. سعی کردم تمام تمرکزم رو جمع کنم تا بتونم صدای سخنگو رو بشناسم اما چنان لرزی به اندامم افتاده بود که نمیتونستم تمرکزم رو جمع کنم. دوباره صدای گوشخراش زن بر سرم هوار شد. -آدرس جدید سایت همسریابی دوهمدل.. . میخوام باهات صحبت کنم. چند بار لب باز کردم تا حرف بزنم اما هر بار صدا در دهانم شکست و او بود که باز فریاد گوشخراشش رو بر اندام نحیف من فرود اورد. -چطور دلت اومد با ما اینکار رو بکنی؟ مگه ما برای تو چه کم و کسری گذاشته بودیم؟ یعنی ارزش اون دختر نمک نشناس بیشتر از ما بود؟ نه خودت بگو ارزش اون دختر کلفت بیشتر از پری بود؟ یعنی پری نمیتونست تو رو به ارزوهات برسونه که رفتی سراغ اون دختر ابله؟ تو خر نفهمیدی که این دختر ورپریده برای ثروتت نقشه کشیده؟ چرا الل مونی گرفتی؟ چرا حرف نمیزنی؟ قبالً که خوب زبونت دراز بود. آدرس جدید سایت همسریابی دوهمدل که خوب تونستی با نفهمی بی حد و اندازه جلوی روی من و پدرت بایستی و بگی پاییز رو میخوای... پس چرا حاال الل شدی؟ گونه هام از اشک تر شده بود.

حاال فهمیدم که چرا صدا اینقدر برام اشنا بود. صدا صدای فخری خانم بود. من چقدر در یک لحظه بهم توهین شده بود. اونها فکر میکردند من برای اموال آدرس جدید سایت همسریابی توران81 نقشه کشیدم؟ باید هم این فکر رو بکنند.

چرا سایت همسریابی توران باز نمیشه بیارند؟

اگه این حرف رو نزنند دیگه چه بهونه ای باید برای چرا سایت همسریابی توران باز نمیشه بیارند؟ من رو با چه کسی مقایسه کرده بودند ؟ با پری؟ چرا اینها نمیفهمیدند که عشق این حرفها رو نمیفهمه؟ مگر من فهمیدم که ما در منزل سروش زندگی میکنیم؟ مگر آدرس جدید سایت همسریابی توران81 فهمید که من دختر خدمتکارش هستم؟ مگر عشق این چیزها رو میفهمد؟ -باتوام چرا سایت همسریابی توران باز نمیشه حرف بزن... ببین آدرس جدید سایت همسریابی دوهمدل برای بار اخر دارم بهت اخطار میکنم اگر دور اون دختر رو خطر عفریته رو خط نکشی به بابات می گم از ارث محرومت کنه. فهمیدی؟ دیگه نمیتونستم سکوت کنم. اون چطور به خودش اجازه میداد که اینطور با من صحبت کند؟ نه نه... اون فکر نمیکرد که با من صحبت میکند. اگر با خودم صحبت میکرد به طور حتم بیشتر از اینها بارم میکرد. بیشتر از اینها توهینم میکرد. اما نباید ساکت میشدم. باید از حق خودم دفاع میکردم.

مطالب مشابه