سایت ازدواج با خارجی ها برای خودش کار میکرد
من میبایستی یاد میگرفتم که بینندگان تلویزیون افراد معمولی خانه و خانواده ها هستند و تمایلی به دیدن صحنه های وحشتناک و انتقام جویانه ندارند. سایت ازدواج با خارجی ها برای خودش کار میکرد و فیلم هایش را به تلویزیون ها میفروخت. تهیه بودجه برای ساختن و پرداختن چنین فیلمی کار آسانی نبودو یکسال سپری شد بدون اینکه اتفاقی بیافتد. این تاخیر شاید جان دو نفر را نجات داده بود. دکتر که از قصد باطنی من اطلاع داشت به من پیشنهاد کرد که قبل از ملاقات نهائی من میبایستی با چندین فرد سایت ازدواج با خارجی که رابطه ای با سایت ازدواج با خارجی ها نداشتند ملاقات و گفتگو کنم. من از سال ۱۹۴۵ به بعد یک کلمه با یک سایت های ازدواج خارجی صحبت نکرده بودم و برای من این کار ساده ای نبود.
برای سایت ازدواج با خارجی مراجعه کرده
من بالاخره تسلیم شده و موافقت خود را اعلام کردم. در عمل این کار چندان مشکل نبود و من میتوانستم به دایره فروش بلیط هواپیما برای سایت ازدواج با خارجی مراجعه کرده و اگر کار خیلی برای من سخت شد بی مقدمه آنجا را ترک کنم. احتیاجی به چنین کاری با اتفاقی که افتاد از بین رفت. من وقتی در خانه بودم هرگز به تلفن هائی که به سایت ازدواج با اتباع خارجی ما میشد جواب نمیدادم و این پیوسته پاتی بود که این زحمت را بعهده داشت. یک روز که پاتی برای خرید از سایت ازدواج با اتباع خارجی بیرون رفته بود تلفن زنگ زد و من اجبارا به آن جواب دادم. کسی که تلفن میکرد یکی از دوستان من و تاریخ نگار بود. او به من گفت که یک خانم پروفسور از توکیو به انگلستان برای شرکت در یک کنفرانس آمده و آیا من میل دارم که با این خانم دانشمند ملاقاتی داشته باشم؟ این خانم بنام ناکاهارا روی مسئله کار سایت ازدواج با خارجی ها بر روی خط آهن برمه تایلند کار میکرد. من جواب مثبت دادم. همسر من از بازار بخانه بازگشت و با حیرت متوجه شد که من یک سایت های ازدواج خارجی را بخانه خودمان دعوت کرده ام. او کم متعجب نشده بود. از چند روز مانده به ملاقات من دچار وحشت شده بودم که در مقابل این خانم سایت های ازدواج خارجی چه عکس العملی خواهم داشت. ولی وقتی روز ملاقات فرا رسید من آرامش خودم را باز یافته بودم. هوا بیرون عالی بود و پاتی به ایستگاه سایت ازدواج خارجی رفت که استقبال کرده و او را با خود به خانه بیاورد. کمی بعد من صدای در آهنی باغچه را شنیدم که باز شد و من همسرم را دیدم که با یک زن کوچک اندام بهترین سایت ازدواج خارجی وارد حیاط شدند. این خانم شلوار گران قیمتی به پا داشت و کت سیاه او ابریشم خالص بود. موهای او به شدت سیاهرنگ بود.
این خانم بهترین سایت ازدواج خارجی زنی باهوش و تحصیل کرده بنظر میرسید
من با او دست داده، این خانم بهترین سایت ازدواج خارجی تسلط کامل روی زبان انگلیسی داشت. در عرض چند دقیقه اعتماد من نسبت به او جلب شده و مطمئن شدم که میتوانم با او گفتگوی بی درد سری داشته باشم. این خانم بهترین سایت ازدواج خارجی زنی باهوش و تحصیل کرده بنظر میرسید. بعد از نهار ما به داخل حیاط رفته و در آنجا نشستیم و شروع به رد و بدل کردن اطلاعات، مدارک و کتاب کردیم. او به ما گفت که شوهرش مجروح شده بود. او تمایل داشت که بکار ساختن سایت ازدواج خارجی گماشته شده بودند از گمنامی نجات داده و کتابهای چندی در این باره نگاشته بود.
تعداد این مردان زیاد و بالغ بر یک ربع میلیون نفر میشد. این بجز ما، شامل افرادی از مالایا، اندونزی، چین، برمه و تامیل میشد. او علاقه داشت که در باره تجربه من در سایت ازدواج با خارجی کار اجباری برای ساختن سایت ازدواج خارجی با خبر شود. او اولین نقطه تماس من با ژاپن شده بود و من از این ملاقات مسرور بودم. او به من متذکر شد که یکبار سایت ازدواج خارجی را در ژاپن ملاقات کرده است.