دندان های ثبت نام در سایت همسریابی طوبی از ترس بهم می خورد
این دلیل سرسختی ثبت در سایت طوبی در مقابل من است و با یک دوک رفتاری دارد که انگار مسؤل یک طویله است. ثبت نام در سایت ازدواج طوبی گربه وحشی درس خودش را فرا خواهد گرفت. و من کوچک ترین ترحمی به کسی که چنین زخمی به بازوی من وارد کرد نخواهم کرد. آهای پیکار... بدون معطلی مریندول را به این جا بیاور. می شنوی؟ پیکار بدون یک کلمه حرف به دنبال دستور دوک دوید و چند لحظه بعد مرد تبه کار با رنگ و روی پریده وارد شد. دندان های ثبت نام در سایت همسریابی طوبی از ترس بهم می خورد و تمام بدنش می لرزید. علی رغم کوششی که به خرج می داد که خونسردی خود را حفظ کند مانند یک مست تلو تلو می خورد در حالی که آن روز مشروبی مصرف نکرده بود.
ثبت نام رایگان در سایت همسریابی طوبی چشمانش را به زمین دوخته و جرات نگاه کردن به صورت اربابش را نداشت. والومبروز با خشم گفت:
" تو حیوان ترسو تا کی میخواهی آنجا بایستی و دهانت را باز نکنی؟ مثل یک سگ که منتظر است طنابی بدور گردنش بیاندازند. آن گردن کثیف تو مناسب طناب قطوری هم هست، لابد درک میکنی کن من چه می گویم؟ "مریندول که بدون موفقیت سعی می کرد
حالت عادی داشته باشد تعظیمی کرد و گفت:
" من فقط منتظر اوامر عالی جناب دوک هستم. عالی جناب خودشان می دانند که من جان نثار ایشان بوده و اگر عالی جناب مایل باشند من خودم طناب دار را بگردن خودم خواهم انداخت. "
دوک حرف ثبت نام در سایت طوبی را با بی صبری قطع کرد و گفت: ثبت نام سایت طوبی مزخرافات را بس کن. مگر من ترا نکرده بودم که این سیگونیاک لعنتی را از سر راه من به هر ترتیبی که شده بر داری؟ تو ثبت نام در سایت طوبی کار را انجام نداده ای و از فرمان من سرپیچی کرده ای. آیا این مقرون به صرفه هست که من چند نفر تبه کار را که هیچ کاری از دستشان بر نمی آید در خانه خودم نگاه داری کنم؟ تو حیوان ترسو بدرد کار کردن در آشپزخانه می خوری. کار تو این ست که از صبح تا شب فقط شراب ها خوب مرا بخندق بلا بریزی. ولی من دیگر خسته شده ام. اگر خیلی زود تغییری حاصل نشود من ترا به همان جایی که از آن ترا نجات دادم بر می گردانم که جلاد به وظیفه اش عمل کند. آیا می شنوی؟ من حتما ثبت نام در سایت طوبی کار را انجام خواهم داد. مریندول با صدایی که می لرزید گفت: عالی جناب دوک، اجازه بدهید عرض کنم که در مورد ثبت نام سایت طوبی نوکر جان نثار خود کم لطفی می کنید.
اولین حمله ما به ثبت نام در سایت همسریابی طوبی در پوآتیه
نوکری که هیچ چیز در زندگی بجز اطاعت اوامر اربابش را ندارد. ولی از بین بردن این بارون دو سیگونیاک به آن سادگی ها که عالی جناب تصور می کنند نیست. هرگز درتمام دنیا شخصی به دلاوری شجاعت و شهامت او نبوده است. در اولین حمله ما به ثبت نام در سایت همسریابی طوبی در پوآتیه ثبت در سایت طوبی با عجیب ترین وضعی مارا بخاک و خون کشید. هیچ کدام از ما قبلا چنین چیزی را ندیده بودیم. ثبت نام رایگان در سایت همسریابی طوبی با یک شمشیر زنگ زده می جنگید که برای پیکار اصلا مناسب نبود. این یک شمشیر مخصوص نمایشی بود. شب اولی که او وارد پاریس شد ما نتوانستیم موفقیتی پیدا کنیم چون او در تمام مدت مواظب و گوش به زنگ بود. او به نحوی این سوء ظن را پیدا کرده بود که ما در آن جا جمع شده ایم که به ثبت نام رایگان در سایت همسریابی طوبی حمله کنیم و حاضر و آماده منتظر ما ایستاده بود.
برای اولین مرتبه در زندگ ما چهار نفر کاری از دستمان بر نمی آمد و مجبور شدیم که هر چه زودتر خودمان را از جلوی چشم او دور کنیم. این کاپیتان فراکاس یک مرد استثنائی است. حالا او صورت مرا دیده و مرا می شناسد و به همین دلیل من نزدیک ثبت در سایت طوبی نمی توانم بروم. ولی من از یک دوست و همکار قدیمی خودم که یک آدم کش حرفه ای است و از لحاظ هنر شمشیر بازی در تمام پاریس همتا ندارد خواهش کردم که در ازای پرداخت پول ثبت نام سایت طوبی مرد را از سر راه ما بردارد. ثبت نام در سایت همسریابی طوبی در گوشه ای در پون نوف در همین لحظه کمین کرده و این بار هیچ مشکلی پیش نخواهد آمد. لامپورد بدون شک حساب او را خواهد رسید. شاید هم تا بحال رسیده باشد. نام دوک هم به هیچ وجه در این کار به میان نخواهد آمد چون این کار حتی توسط مستخدم های خودعالی جناب هم انجام نگرفته است. دوک جوان که کمی آرام تر شده بود گفت:
این نقشه بدی بنظر نمی رسد و شاید هم بهتر باشد که به ثبت نام در سایت ازدواج طوبی صورت اعمال شود.