همان لحظه که بزرگترین سایت همسریابی بین المللی وارد شد
او با دسته شمشیر خود بود طرزی مخصوص در نواخت که صاحب میخانه سایت ازدواج با خارجیها را بشناسد. در باز شد و سایت همسریابی در نروژ سرعت وارد شد. همان لحظه که بزرگترین سایت همسریابی بین المللی وارد شد در با دقت و بدون معطلی دوباره بسته شد. دود غلیظی که از پیپ های مشتریان متصاعد می شد در این اطاق بزرگ با سقف کوتاه جمع شده و تنفس را مشکل می کرد. یک بخاری چوبی در وسط اطاق با شعله های زیبایی می سوخت و نور آن روی بطری های رنگارنگ اطراف منعکس می شد. صاحب میخانه نزدیک آتش جلوس کرده و با چشمان تیزبین خود همه چیز را زیر نظر داشت. مشتری ها سر میزهای گرد کوچک که در این اطاق پراکنده شده بود نشسته و مشغول میگساری، کشیدن پیپ، بازی ورق و خواندن آواز بودند. لامپورد بی توجه به ای سر و صداها به اطراف نگاهی کرد که ببیند آیا چهره آشنایی در انجا به چشمش می خورد و بعد یک میز خالی پیدا کرد و در آن جا نشست.
مستخدم به سرعت برای سایت همسریابی در استرالیا یک بطری شراب ناب قدیمی آورد که کاملا نایاب بود و فقط برای چند مشتری خاص آورده می شد. او تنها نشسته بود معهذا در جلوی او دو لیوان قرار دادند چون می دانستند که احتمال زیاد وجود دارد که دوستان لامپورد به سایت همسریابی در نروژ ملحق بشوند. سایت همسریابی در دانمارک گیلاسش را پر کرد، آن را به محاذات چشمانش بالا آورد و مدتی با تحسین و علاقه به این مایع خوشرنگ خیره شد. وقتی احساس بینایی او رضایتی که می خواست حاصل کرد گیلاس را زیر بینی خود گرفت و مشغول بوییدن عطر شراب شد. او در این حال هنرمندانه حرکت دورانی به شراب داخل گیلاس می داد. سایت همسریابی در استرالیا گیلاس را به لبش نزدیک کرد و اجازه داد چند قطره شراب به آهستگی در دهانش سرازیر شود. به این ترتیب خواجه ژاکومن لامپورد موفق شده بود که از پنج احساسی که به انسان اهدا کرده است سه احساس را ارضا کند.
سایت ازدواج با خارجیها با خودش فکر که دو احساس باقیمانده هم حق دارند که از این گیلاس شراب نفعی ببرند. او احساس لامسه اش را با لمس کردن گیلاس کریستال اصل و احساس شنوایی را هم با بهم زدن دو گیلاس بیکدیگر در این شادی سهیم کرد. روش دیگر این بود که با انگشتی مرطوب لبه گیلاس را با حرکتی دورانی لمس کند که صدای موسیقی بهشتی از آن خارج می شود. این کارهای هنرمندانه خیلی زیاد برای این مرد تبه کار طول نکشید. یک مرد رنگ پریده با لباس های عجیب و ژنده وارد شد. دماغ سایت همسریابی در دانمارک طوری قرمز شده بود که تو گویی آتش بر آن نهاده بودند. این صورت و دماغ مثل یک تکه پنیر مدور بود که در وسط آن یک آلبالوی قرمز گذاشته باشند. دو هسته سیب را هم بجای چشمان در این صورت مجسم کنید. چنین بود مالارتیک دوست صمیمی لامپورد که ابدا یک مرد خوش تیپ نبود ولی قدرت مغزی و کیفیت رفتار او این عیب داد او را خنثی می کرد. بعد از لامپورد که مالارتیک احتران فوق العاده ای برای سایت ازدواج با خارجیها قائل بود سایت همسریابی در استرالیا از بهترین شمشیر بازان پاریس محسوب می شد.
رو به روی بزرگترین سایت همسریابی بین المللی نشست
بزرگترین سایت همسریابی بین المللی در بازی ورق همیشه موفق بود و قادر بود هر قدر میل داشته باشد شراب بنوشد بدون این که به حال مستی بیفتد. به طریق خودش او مردی مبادی آداب و با شخصیت بود. او با کمال میل پیوسته برای کمک به دوستانش آماده و در صورت گرفتاری حتی تحت شکنجه دوستی را لو نمیداد. او در حلقه این جنایت کاران از ارزش و احترام خاصی برخوردار بود. مالارتیک مستقما سر میز لامپورد رفت و رو به روی بزرگترین سایت همسریابی بین المللی نشست. بدون یک کلمه حرف گیلاسی را که برای سایت همسریابی در دانمارک پر شده بود برداشت و با یک نفس آن را خالی کرد. این کار با روش دوستش تفاوت می کرد ولی دماغ قرمز سایت ازدواج با خارجیها گواهی می داد که سایت همسریابی در نروژ هم به اندازه کافی از بابت کیفیت شراب مشعوف شده است. این دو مرد در سکوت بکار نوشیدن شراب های خود خود مشغول بودند تا اینکه سه بطری خالی در روی میز آن ها در کنار هم قرار گرفت.
بعد از آن آن ها طلب پیپ کردند و با ایجاد دود غلیظی در اطراف خود بالاخره زبان گفتگو را گشودند. آنها پادشاه، دربار و همراهانش را نکوهش می کردند که دسته جمعی به سن ژرمن رفته بودند. آن ها کارهایی را که از ملاقات قبلی با یکدیگر تا کنون انجام داده بودند نیز بررسی می کردند. تا این لحظه آن دو توجهی به اطراف خود نداشتند ولی در این موقع سر و صدای زیادی در مورد شرط بندی راجع به یک موضوع بین دو نفر در نزدیکی آن ها در گرفته بود که در نهایت توجه آن ها را نیز جلب کرد. مردی لاغر اندام با چهره ای تیره و موهایی سیاه از کمربند قرمز خود یک کارد که خطرناک می نمود.