من صیغه میشم چند روز قبل برای بار اول با این نام پر طنین آشنا و دربارۀ موجودیت این منطقه آگاه شده بودند و حال پلان های آینده و نزدیک آن ها باین نام بستگی پیدا کرده بود. رنجیت "پیدا کردن زن صیغه" در آنجا نه چندان دور از پایتختش لاهور، از گرمای تابستان پناه برده و خودرا در امان ساخته بود. منشی با هیجان اظهار داشت: او با خوشحالی حاضر خواهد شد برای دوست درس عبرتی بدهد! این خودساخته، چنگال ها و دندان های "پیدا کردن زن صیغه" را سال های سال فراموش نخواهد کرد.
در کلمات صیغه یابی پیامکی
اما نکتۀ مهم این است که ما بتوانیم گرانبها تر از تحایف که صیغه روزانه می خواهد به لاهور بفرستد، به اهداف خود نایل شویم. من صیغه میشم خندید. اما نه چندان بلند. زیرا تنها باین شکل او بخود اجازه میداد در موجودیت گورنرجنرال بخندد. اما بهر صورت پیدا کردن زن صیغه تردید خودرا بیان داشت. آیا چنین خواهد کرد؟ من از هر سو فقط درباره هوش و زیرکی او تعریف میشنوم. ویلیام در کلمات صیغه یابی پیامکی، نکته از حسادت اورا نسبت به رنجیت سنگی احساس کرد و خواست با آن بازی کند. ۔ سر، این موضوع بکلی درست است؛ اما زندگی و چالاکی شرقی با تمام قدرت خود نمی تواند با عقل و هوش غربی برابری کند.
خواهش میکنم صیغه روزانه به من اعتماد کنید و پیشبرد مذاکرات با فرمانروای سایت معتبر صیغه یابی را بعهده من بگذارید. - خوب، بروید... هیئت در نیمه ماه می 1838 حرکت کرد و ویلیام حی را بدرقه میکرد. همه چیز وفق مراد منشی مجرب بود. زیرا نه حیله گری و نه مکافات فرمانروای سایت معتبر صیغه یابی می توانست اورا هراسان سازد. او به توانایی خود بکلی باور داشت؛ حتی دربارۀ موفقیت خود هم یک لحظه نمیتوانست تردید کند. چیزی که اورا برآشفته میساخت عبارت بود از ترکیب هیئت و اینکه بدستور صیغه یابی پیامکی نه تنها اجنت لودیانه تورنکلودواید) این آقا به حیث شخص متبحر در امور محلی را میتوان تحمل کرد. (با او بود بلکه یاور پیدا کردن زن صیغه، تورن ماک گریگور، سایت معتبر صیغه یابی ومهمتر از همه پسرکاکای احمق و بالهوس صیغه روزانه نیز اورا همراهی می کردند.
برای چه! من صیغه میشم
متأسفانه او نتوانسته بود دل منشی را بدست آورد. ویلیام حی مجبور بود که اغلب به نظریات مسخره من صیغه میشم گوش دهد و اینک شمولیت اورا در جمله هیئت چنین تلقی میکرد که برای کنترول او یعنی ویلیام حی توظیف شده است و از فعالیت هایش مراقبت خواهد کرد. چرا اینقدر اشخاص زیاد؟ برای چه! میخواهد برای نزدیکان خود از حساب او مدال بگیرد. منشی نظامی علتی دیگر را نیز برای پریشانی خود داشت، زندگی کرسی نشین و آرام سال های اخیر، خاصیت کاهلی را در وی تقویه نموده بود. سوار بودن بر اسپ در سفر اورا اذیت میکرد.
نشستن بر گادی و تخت روان نیز در موجودیت این که اورا مسخره میکرد؛ نامطلوب بود. باوجو اینکه سفر تا سمله فقط چند روزه را دربر میگرفت، منشی با خشم زیاد گفت: آیا آقای رنجیت سنگ یا این حکیم نمیتوانست در قلمرو خود جاده های خوبتری اعمار کند؟ واید، مرد تنومند و میانه سالی که سبیل هایش بطرف بالا تاب خورده بود و ابروان سیخ ایستاده اش بوی قیافه دلیرانه میداد اظهار داشت: - عمد اً نخواسته است، مهاراجا اغلب تکرار میکند که جاده های خوب حماقت است زیرا برای دشمنان بهترین امکانات را برای تعرض به کشور آماده می سازد. - یعنی که او فکر میکند سرکه ای خراب اورا نجات میدهد!
در حالی که نسبت درد، کمی روی زین بلند شده بود، تقریبا نالش کنان جمله فوق را اظهار داشت. من صیغه میشم گفت: - ناآرامی تان بالای زین ورنگ پریدۀ تان مرا مشوش می سازد.