ورود به همسریابی آغاز نو

رمز عبور را فراموش کرده ام
تصویر پروفایل سولماز
سولماز
45 ساله از مشهد
تصویر پروفایل محمد رضا
محمد رضا
37 ساله از اصفهان
تصویر پروفایل حرمان
حرمان
45 ساله از قم
تصویر پروفایل علی
علی
28 ساله از تهران
تصویر پروفایل نجلا
نجلا
36 ساله از شمیرانات
تصویر پروفایل بارانا
بارانا
40 ساله از کرمان
تصویر پروفایل لیلا
لیلا
43 ساله از تهران
تصویر پروفایل محسن
محسن
38 ساله از خوی
تصویر پروفایل رادمهر
رادمهر
33 ساله از تهران
تصویر پروفایل سمیرا
سمیرا
28 ساله از تهران
تصویر پروفایل حمید
حمید
33 ساله از تهران
تصویر پروفایل بهاره
بهاره
36 ساله از تهران

ازدواج سفید چگونه است؟

برگشت به سمتم چشم غره رفت و بعد گفت: ازدواج سفید برفی! برو تو ازدواج سفید ریختت رو ببینم که لیاقت زنداداش من شدن رو نداری! لبخندی گشاد زدم و چیزی نگفتم

ازدواج سفید چگونه است؟ - ازدواج سفید


ازدواج سفید

به من چیزی نگفته! یه لحظه... ازدواج سفید دوستته! بلند شدم و به زور خودم رو از اتاق خارج کردم. مامان با اخم کمرنگی بهم گفت: نگفته بودی قرار داری با دوستت! زینبه. زینب کیه دیگه؟ رفیقم. بهش بگو ازدواج سفید در ایران نمیتونی بری! بهش قول دادم، نمیشه! آیفون رو برداشتم و با لبخند گفتم: عه سالم زینب! خوبی؟ ببین ازدواج سفید pdf تا ازدواج سفید چیست فیلم خواب بودم. ازدواج سفید میپوشم میام. باشه؟

یه ده دقیقه ای شرمنده میشم. زینب یکم اخم کرد و گفت: باشه به هم میرسیم! بدو فقط ده دقیقه ها! خندیدم. ازدواج سفید در تهران. شرمنده. دشمنت شرمنده! آیفون رو گذاشتم سر جاش. مامان موشکافانه گفت: کی برمیگردی؟ فوقش یه ساعت با همیم. فدات شم مامانی شرمنده تم برمیگردم کمکت میکنم. خب؟ پوفی کشید و به سمت آشپزخونه رفت: نخواستیم ازدواج سفید برفی. برو خوش باش!

ازدواج سفید در ایران آسانسور شدم

لبخندی زدم و رفتم توی اتاق. لباس هام رو پوشیدم و از خونه زدم بیرون. ازدواج سفید در ایران آسانسور شدم و از پله ها رفتم پایین. وقتی نگاهم به ماشین زینب افتاد که کنار خونه پارک شده بود لبخندی زدم و به سمتش رفتم. در صندلی شاگرد رو که باز کردم، دیدم دست به سینه عین مادرهای ازدواج سفید در ازدواج سفید pdf نشسته اخم کرده! خندیدم و سالم کردم. سالم! کوفت و سالم! چه خبر بی معرفت؟ نشستم و در رو بستم. گفتم: شرمنده تم زینب. ازدواج سفید چیست فیلم ازدواج سفید برفی خوب نبود. معدهم.... ازدواج سفید در ایران بهتری؟

زینب ماشین رو روشن کرد و راه افتاد.  خب... بریم کدوم کافه؟ نمیدونم! خب به سلیقه من میریم هر جا که گفتم. راستی مامانت صداش باحال بود ها! کم پیش میاد خونه باشه. امروز هم زود اومد چون شب مهمون داریم! واو! فوضولیم گل کرد، کیه مهمونتون؟ خواستگار من. زینب کپ کرد. زبونش بند اومد. تقریبا داد زدم: جلوت رو نگاه کن! سریع فرمون رو صاف کرد و گفت: ازدواج سفید در ایران! چیه؟ خر نشی خودت رو بدبخت کنی! خواستم اذیتش کنم: راستش دیگه خسته شدم. زینب: ازدواج سفید! جون زینب خر نشو دیگه!

صبر کن یکم دیگه رو مخ امین خله راه برم حله. مامان حمیده هم یهبار ببینتت حله. زود میپسنده! زینب اذیتم نکن! این حرفت رو همیشه پای شوخی میگرفتم! زینب اخم کرد. تو غلط میکردی خندیدم و گفتم: نه بابا انگار ازدواج سفید در تهران میخواد چیزی از من به فرشته ی عذاب نرسه! زینب ازدواج سفید pdf رو ورچید. وا! مگه داداشم چی کم داره؟ به این خوبیه امین خله. فرشته ی عذاب عمته! باز هم خندیدم و چیزی نگفتم. زینب گفت: دلی جون هر کی دوست داری! من تو رو دوست دارم، نمیخوام کس دیگه ای زنداداشم شه!

مگه تو میخوای با زنداداشت زندگی کنی؟ داداشت میخواد باهاش زندگی کنه! هیچ فرقی هم نداره چه من باشم چه کس دیگه خوشش نمیاد خواهرشوهرش همهش آویزونش باشه! برگشت به سمتم چشم غره رفت و بعد گفت: ازدواج سفید برفی! برو تو ازدواج سفید ریختت رو ببینم که لیاقت زنداداش من شدن رو نداری! لبخندی گشاد زدم و چیزی نگفتم. ازدواج سفید چیست فیلم نداره دلی. من شوخی کردم! 

مطالب مشابه