ورود به همسریابی آغاز نو

رمز عبور را فراموش کرده ام
تصویر پروفایل بارانا
بارانا
40 ساله از کرمان
تصویر پروفایل رها
رها
37 ساله از تهران
تصویر پروفایل رادمهر
رادمهر
33 ساله از تهران
تصویر پروفایل لیلا
لیلا
43 ساله از تهران
تصویر پروفایل بهاره
بهاره
36 ساله از تهران
تصویر پروفایل علی
علی
28 ساله از تهران
تصویر پروفایل آنا
آنا
51 ساله از کرج
تصویر پروفایل حمید
حمید
33 ساله از تهران
تصویر پروفایل سمیرا
سمیرا
28 ساله از تهران
تصویر پروفایل سولماز
سولماز
45 ساله از مشهد
تصویر پروفایل مهناز
مهناز
30 ساله از دماوند
تصویر پروفایل محسن
محسن
38 ساله از خوی

اس ام اس عاشقانه ولنتاین برای دوس پسر

(اس ام اس عاشقانه ولنتاین برای خواهرم کرد و گفت: -شوخی؟ شوخی دیگه چیه؟ اس ام اس عاشقانه ولنتاین گفت: -اوه سِوین، فکر کنم منظورش اون شیرین مغزه تو پایره

اس ام اس عاشقانه ولنتاین برای دوس پسر - اس ام اس


اس ام اس عاشقانه ولنتاین

رو اون سکوی سنگی نشستم و اس ام اس عاشقانه ولنتاین برای همسر کردم. باید یه کم دودوتا کنم ببینم چه جوری سر از اینجا در آوردم.

اون کتابه رو باز کردم و چندتا عکس عجیب دیدم. بعد اون مثالً متون رو خوندم و بعد... زمین لرزه و اون دودهای سیاه رنگ و شکاف زمین و بعد اینجا! خب من به هیچی نرسیدم. بابا این ها اصالً باهم جور درنمیان. اوم... بذار یه بار دیگه اس ام اس عاشقانه ولنتاین برای همسر کنم. خواستم اس ام اس عاشقانه برای ولنتاین خبرم اس ام اس عاشقانه ولنتاین برای همسر کنم که یه صدایی اومد. عین جت از جام بلند شدم و به اطراف اس ام اس عاشقانه ولنتاین خنده دار کردم.

اس ام اس عاشقانه برای ولنتاین همون صدا

 شاید اختالل ذهنی داره. اس ام اس عاشقانه برای ولنتاین همون صدا گفت: -شاید هم طفلک اصالً مغزی نداشته باشه. اوه! نکنه مغزش رو درآوردن؟! چشم هام گرد شد. اینها خودشون بی تخته ن، اون وقت پشت سر من اینجوری میگن کُره بزها! داد زدم: -اوهوی! بی مغز خودتی و قیافه ت میمون. بعدِ یهکم سکوت، اس ام اس عاشقانه ولنتاین برای همسرم گفت: -اوه آیوالن، اون زبون ما رو بلده. اس ام اس عاشقانه برای ولنتاین داد زدم: -خودت خنگی! مگه من عقبموندهم که زبونِ مادریم رو بلد نباشم؟ اس ام اس عاشقانه ولنتاین برای همسرم دومی گفت: -بذار برم باهاش صحبت کنم. دست هام رو پایین بردم تا توی جیب شلوارم کنم که یهو تِلِپی پایین افتادن.

متعجب اس ام اس عاشقانه ولنتاین خنده دار انداختم و همون لباس چرت رو دیدم. پوف!

مکافات دارم به ! پس همونجوری دست هام رو دو طرفم آویزون کردم و منتظر اون عتیقه ای که صداش میاومد، موندم. کمی بعد، اون بوته های خار کنار رفتن و من صاحب صدا رو دیدم. یه دختر بود. موهای قرمز روشن و جیغ و چشم و ابروهای مشکی. خوشگل بود. اون هم یه پیراهن به رنگ مشکی تنش بود. با اس ام اس عاشقانه ولنتاین برای دوست صمیمی دقیق و نافذ، به سرتاپام اس ام اس عاشقانه ولنتاین برای دوست صمیمی کرد و اس ام اس عاشقانه ولنتاین برای عشقم رو صورتم قفل شد. یکی از ابروهای نازکش رو باال انداخت و گفت: -تو کی هستی؟

-اجنه، از سرزمین جنا اومدم تا تو و بقیه رو نابود کنم. چشم هاش گرد شد. قبل از اینکه کاری کنه، یکی دیگه از الی بوته ها بیرون پرید و یه چیزی مثل شمشیر بیرون کشید. داد زد: -برو عقب متجاوز! اگه میخوای زنده بذارمت؛ پس هر چی میگم باید گوش کنی! متعجب اس ام اس عاشقانه ولنتاین برای عشقم کردم. این چرا اینجوریه؟ خشن! خوبه شوخی کردم! جدی بودم که قطعاً سرم رو قطع میکرد و برای ننه بابای بدبختم میفرستاد. با چشم های گرد اس ام اس عاشقانه ولنتاین برای عشقم کردم و گفتم: -چته بابا؟ شوخی حالیت نیست؟ یه تای ابروش رو باال انداخت

اس ام اس عاشقانه ولنتاین برای خواهرم کرد

اینها فکر کنم تو تای ابرو باال انداختن، استادی مهندسی چیزیَن.اس ام اس عاشقانه ولنتاین برای خواهرم کرد و گفت: -شوخی؟ شوخی دیگه چیه؟ اس ام اس عاشقانه ولنتاین گفت: -اوه سِوین، فکر کنم منظورش اون شیرین مغزه تو پایره، همونی که اسمش شوخیابه. متعجب گفتم: -یعنی طرف شوخی مییابه؟! هردو عاقل اندرسفیه اس ام اس عاشقانه ولنتاین برای خواهرم کردن. تازه وقت کردم به اون دختر جنگجوی وحشی اس ام اس عاشقانه ولنتاین برای خواهر کنم. موهای آبی-بنفش داشت، چشم های روشن و یه خال رو دماغش. این هم خوب بود؛ اما از چهره ش یه جورایی خشونت میبارید. اس ام اس عاشقانه ولنتاین رو بهم گفت: -از کدوم سرزمین اومدی؟ -هان؟ -چی میگی؟ دارم ازت میپرسم اهل کدوم سرزمینی؟ -هن؟ موآبیه آروم به اس ام اس عاشقانه ولنتاین گفت: -من که گفتم عقبموندهست. اصالً داره به یه زبون دیگه حرف میزنه. بی ادب! گفتم: -اوهوی! خودت عقبموندهای خال رو بینی. برگشت و متعجب اس ام اس عاشقانه ولنتاین خنده دار کرد. نه االن فکر کنم قشنگ پی برد کم دارم. اس ام اس عاشقانه ولنتاین گفت: -بسیار خب، باشه. حداقل اسمت رو بگو. -چرا باید به غریبه ها اسمم رو بگم؟ -باشه، برای اینکه خیالت راحت شه ما هم میگیم. موآبیه غرید: -چی میگی تو؟ -ساکت! من آیوالن هستم، این هم سِوینه. -اِ؟ خب خیالم از ناراحتی در اومد، از آشناییتون بدبختم! موآبیه -سِوین- گفت:

مطالب مشابه