خرید بلیط هواپیما ارزان سفرمارکت سرش را تکان داد و هر دو وارد اتاق خرید بلیط هواپیما ارزان سفرمارکت شدند. روی زمین نشستند و زهرا مانتوی گلبه یاش را در آورد و گفت: -توی خونه چقدر گرمه. بلیط هواپیما ارزان سفرمارکت مشهد بلند شد در را بست و گفت: -چرا مهسا نیومد؟ مهسا خواهر محمد بود دختر داییاش علی. نیستهمون بهتر که نیومد، دختره احمق با یه پسره دوست شده معلوم کی هست، تمام اطالعات خانواده رو براش فرستاده من توی عمرم پسره رو ندیدم اما اون همه رو میشناسه عکس همه مون رو هم دیده احمق. بلیط هواپیما ارزان سفرمارکت مشهد متعجب گفت: -شوخی میکنی! یعنی اینقدر احمقه همچین کاری کرده ؟ زهرا چشم های قهوه ای اش را گرد کرد و گفت-از احمقم بدتره به خاطر پسره نیومد چون بهش اجازه نداده روانی. بلیط هواپیما ارزان سفرمارکت مشهد لب گزید و گفت: -دایی اینا میدونن ؟
زهرا ابروهای باریکش را درهم کشید و چینی به پیشانی کشیده اش داد که صورت کشیده اش را جذابتر کرد و گفت: -اگه میدونستن که تیکه بزرگهاش گوشش بود به بهانه امتحاناش نیومد، اون احمق رو بیخیال بگو ببینم این دوماد خوشبخت کیه؟
بلیط هواپیما ارزان سفرمارکت مشهد با به یاد آورد
، بلیط هواپیما ارزان سفرمارکت مشهد با به یاد آورد سیاوش لبخندی زد و موبایلش را از جیب پلیور مشک یاش در آورد و گفت: -اسمش سیاوشه پسر خوبیه خیلی مهربونه. یک پیام از سیاوش داشت: -چرا امشب تموم نمیشه ؟ بلند خندید و گفت: هی غر میزنه میگه چرا شب نامزدی نمیرسه دلش تنگ شده برام. زهرا لبخندی زد و گفت: -عکسش رو داری بدی ببینم؟ -آره صبر کن. عکس سیاوش را پیدا کرد و گوشی را به زهرا داد. دهان زهرا باز ماند و گفت: -یا این چرا اینقدر خوشگله، ننه چقدر جذبه داره المذهب این رو از کجا پیدا کردی؟ کوفتت بشه از بچگی خوش شانس بودی. بلیط ارزان هواپیما علی بابا خندید و گوشی را گرفت و گفت: -خیلی دوستش دارم زهرا دو روزه ندیدمش بهونه ای هم نبود برم ببینمش این چند روز به بهانه خرید نامزدی دیدمش. زهرا که نمیدانست سیاوش کارش چی بود و با خانواده عمه اش چیکار کرده بود پس چرا حس واقعیاش را نگوید؟
زهرا دستش را گرفت وگفت: بلیط ارزان هواپیما علی بابا چشم دزدید میدانست زهرا عاشق بلیط هواپیما 80 درصد تخفیف بود. طفلک زهرایعزیزم خوشحالم به عشقت میرسی، کی میشه منم بهش برسم! بدشانس. موبایلش زنگ خورد سیاوش بود. -وای جواب بده گوشی رو بذار روی اسپیکر منم بشنوم. -بذار ببینم توی پذیرایی چهخبره. از بلیط هواپیما 80 درصد تخفیف میترسید. از جابرخاست در را باز کرد و سرکی به پذیرایی کشید. بلیط هواپیما 80 درصد تخفیف و محمد و فاطمه با همدیگر مشغول صحبت کردن بودند. در را بست و کنار زهرا نشست و تماس را پاسخ داد و روی اسپیکر زد. صدای بم و گیرای سیاوش در گوششان پ یچید که آهنگ همیشگ یاشان را برای بلیط ارزان هواپیما علی بابا میخواند: -جان من جانان من عشق بیتکرار من، شوق دیدار تو دارد دیدهی گریان من. بلیط ارزان هواپیما علی بابا خندید و گفتسالم. صدای پر انرژی سیاوش را شنید: -سالم جانان من چرا جواب پیام منو نمیدی؟
فکر قلب عاشق من رو نمیکنی ؟ زهرا ادای غش کردن در آورد و با حرص گفت: -سفرمارکت هواپیما کوفتت بشه این همه عاشقته صداش چقدر جذابه لعنتی دلم خواست. صدای خنده سفرمارکت بلیط قطار در گوششان پیچید و هر دو شوک زده به گوشی خیره شدند و سفرمارکت هواپیما عصبی گفت: -خاک تو سرت آبرومو بردی. زهرا کم نیاورد و گوشی را از دست سفرمارکت هواپیما کشید و گفت: -سالم شوهر خواهر خوبی؟
بلیط هواپیما ارزان سفرمارکت از صمیمیت زهرا چشم هایش گرد و دندانهایش را روی هم فشرد. سفرمارکت بلیط قطار با خنده گفت: -علیک سالم ممنون شماخوبی؟ زهرا خندید و گفت: -اگه خودتم سوتی به این خفنی میدادی حالت خوب بود ؟
بلیط هواپیما علی بابا پر صدا خندید و بلیط هواپیما ارزان سفرمارکت لبخند زد: -بهش فکر نکن، من همه جا داد میزنم عاشق بلیط هواپیما ارزان سفرمارکت و برام مهم نیست کی چی میگه. زهرا با حرص به بلیط هواپیما ارزان سفرمارکت نگاه کرد و با مشت به بازویش زد و خرید بلیط هواپیما ارزان سفرمارکت "آخی" گفت و درحالی که بازویش را میمالید گفت: -وحشی چرا میزنی ؟
-باید سر به نیستت کنم خرشانس ببین چقدر عاشقته لعنت بهت وقتی شانس رو تقسیم میکرد
خرید بلیط هواپیما ارزان سفرمارکت "هینی" کشید
فکر کنم من توی دستشویی بودم. خرید بلیط هواپیما ارزان سفرمارکت "هینی" کشید و گوشی را از دست زهرا کشید و گفت: -ب یادب. گوشی را از روی اسپیکر برداشت و در گوشش گذاشت و گفت: -بلیط هواپیما علی بابا جان زهرا یکم دیوونه است به حرفاش توجه نکن. بلیط هواپیما علی بابا درحالی که روی تختش دراز میکشید لبخندی زد و گفت: -من فقط به تو توجه میکنم زندگیم، خوبی ؟