دوستای خون آشامت چطورن؟
تکخنده ای کردم و گفتم: -خوبن، بهترین سایت همسریابی دائم هلو دارن خدمتت!
-اِ؟ تو هم بهشون بهترین سایت همسریابی دائم هلو برسون!
اکی بهترین سایت همسریابی دائم آغاز نو!
-هان؟ اکی بهترین سایت همسریابی دائم آغاز نو! موبایل رو از گوشم فاصله دادم و رو به اتاقم عربده زدم: -بهترین سایت همسریابی دائم آغاز نو بهترین سایت همسریابی دائم هلو میرسونه. یهو صدای نعره ی رئیس کارکنان و خدمتگزاران خونه از پذیرایی بلند شد: -بهترین سایت همسریابی دائمی رایگان نمک خورد با تو سلیطه ی زنجیری! پرده ی گوش من پاره شد، حنجره ی تو نشد؟ لبم رو گاز گرفتم و موبایل رو به گوشم چسبوندم. -الو بِهی؟ لعنتت کنه! به خاک سیاه و قهوه ای بشونت! مامانم نفرینم کرد. خندید و گفت: -اون مامان تو که بهترین سایت همسریابی دائم بی اعصابه. خب، نمیپرسی چی کار دارم زنگ زدم؟ -خواهر، تو بهترین سایت همسریابی دائم بیماری حاده مردم آزاری داری، الکی زنگ میزنی به این و اون و دَریوَری میبافی. -بمیر بهترین سایت همسریابی دائم شیدایی! خب میگفتم... -مگه من گفتم بگو؟
آدرس بهترین سایت همسریابی دائم کاملا رایگان
-بهترین سایت همسریابی دائم کاملا رایگان... -خیله خب بهترین سایت همسریابی دائم شیدایی مُردی، بگو. -خب... آهان آره میگفتم، قراره با بروبچ دانشگاه بزنیم شمال. پرسیدم: -بروبچ دانشگاه؟ -اکیپمون دیگه؛ من، تو، نیلو، فرهام، ساناز و امیر. نالیدم: -وای نه! من عمراً با وجود اون دوتا بهترین سایت همسریابی دائم کاملا رایگان بیام!
متعجب پرسید: -بهترین سایت همسریابی دائم کاملا رایگان
-فرهام و ساناز. -وا چرا؟! گفتم: -ساناز که بهترین سایت همسریابی دائم
از دماغ فیل افتادهست، فرهام هم که بهترین سایت همسریابی دائم
انگار بهش چسب یک دو سه یا چوب زدن؛ شاید هم فلز یا آهن
شیشه هم ممکنه. -اه بهونه نتراش! -به جونِ تو تراشیدن بلد نیستم. کالفه گفت: -بهترین سایت همسریابی ازدواج دائم بیا دیگه، قول میدم خوش بگذره. -باید به بابام بگم. -تو که اجازه نمیخوای، بهترین سایت همسریابی ازدواج دائم سرخودی. -بهترین سایت همسریابی دائمی رایگان میام میزنم... وسط حرفم پرید: -خیلهخب بابا جوش نزن با اون قیافهت، فقط بیا. -ببینم چی میشه. -اکی بای! -قطع کردم و موبایل رو روی میز گذاشتم. کتاب خوندن از کله مبارکم پرید، میگیرم میخُسبَم. پرده ها رو کشیدم و رو تختم خزیدم. پتوی دورنگ بنفش و سیاهم رو که رنگ مورد عالقه م بود، روم کشیدم و طبق معمول با فکرکردن به خونآشامها به خواب رفتم. وقتی بیدار شدم، بابا اومده بود. از لحظه ی اومدنش شروع کردم رو مخش اسکی رفتن که اجازه بده با بهترین سایت همسریابی دائمی رایگان کُره بز و اون چهارتا کره اسب برم شمال خراب شده.) یعنی من اصالً خشن نیستم، احساسات باالیی در من نهفته ست! (-دَدَی-فادِر؟. ..- -پاپا؟. ..- -اوم... اَبی؟. ..- این بار دیگه جیغ زدم: -بهترین سایت همسریابی دائم آغاز نو؟ پرید و سمتم برگشت. -چته دختر؟ مگه... ! دختر معلوم هست چته؟ خب دو ساعته دارم به بیست زبان زنده ی دنیا صدات میکنم. اه! عاقل اندرسفیه نگاهم کرد. -اِم... خب به یکونیم زبان زنده ی دنیا. پوفی کشید و کنترل رو برداشت.
-بهترین سایت همسریابی دائم رایگان؟ -بَال! رفتم کنارش نشستم و کنترل رو از دستش قاپیدم. برگشت و چپ نگاهم کرد.
-میذاری برم؟ -بهترین سایت همسریابی ازدواج دائم چرا الکی گیر میدی؟ من بگم نه، نمیری؟ -اوم... نه. و نیشم رو باز کردم. بهترین سایت همسریابی دائم رایگان چشم غره ای بهم رفت، بعد به موهام نگاه کرد و گفت: -هر وقت موهات رو درست کردی بعد. متعجب نگاهش کردم. -موهام؟! مگه چشه؟