ورود به همسریابی آغاز نو

رمز عبور را فراموش کرده ام
تصویر پروفایل شیوا
شیوا
42 ساله از رباط کریم
تصویر پروفایل محمد
محمد
37 ساله از کرج
تصویر پروفایل مازیار
مازیار
38 ساله از کرج
تصویر پروفایل مهسا
مهسا
40 ساله از تهران
تصویر پروفایل شهرام
شهرام
46 ساله از تهران
تصویر پروفایل غزل
غزل
33 ساله از مشهد
تصویر پروفایل بدون نام
بدون نام
47 ساله از تهران
تصویر پروفایل امید
امید
30 ساله از اصفهان
تصویر پروفایل مهدی
مهدی
39 ساله از تهران
تصویر پروفایل پرستو
پرستو
46 ساله از آبادان
تصویر پروفایل محیا
محیا
28 ساله از تهران
تصویر پروفایل جلال
جلال
58 ساله از تهران

بهترین سایت همسریابی معتبر و رایگان کدام است؟

سایت همسریابی معتبر رایگان بریم داداشتو برداریمو بریم سی سه پل چشم همراه نفس به دنبال سایت همسریابی دوهمدم رفتیم طبق معمول دوباره ماشین یلدارو گرفتم

بهترین سایت همسریابی معتبر و رایگان کدام است؟ - همسریابی


عکس های سایت همسریابی معتبر رایگان

 

خب اول کجا بریم؟ سایت همسریابی معتبر رایگان بریم داداشتو برداریمو بریم سی سه پل چشم همراه نفس به دنبال سایت همسریابی دوهمدم رفتیم طبق معمول دوباره ماشین یلدارو گرفتم.... یلدا هم دوستم بود هم استادم.... یلدا استاد دفاع شخصیم بود.... خیلی زیادی باهم صمیمی شدیم.... گوشیمو از کیفم دراوردم شماره ی رایانو گرفتم رایان؛ جانم بپر پایین وروجک سایت همسریابی آناهیتا اومدم از ماشین پیاده شدم.... دلم براش یه ذره شده بود..... با باز شدن در حیاط و دیدن رایان تو چارچوب در به طرفش رفتم.... تو اغوشم جا گرفت.... سلام وروجک رایان؛ سلام خواهری خیلی خوشحالم میبینمت من بیشتر عشق اجی بریم رایان؛ بریم همراه سایت همسریابی دوهمدم سوار ماشین شدیم خب معرفی میکنم دوستم نفس جان ایشونم داداش بنده رایان رایان و نفس به هم دیگه سلام کردن و اظهار خوشبختی کردن خب به گفته ی نفس خانوم قراره بریم سی سه پل

تموم جاهای دیدنی اصفهانو به سایت همسریابی پزشک نشون دادم

رایان؛ بزن بریم با نفس ورایان کلی تو شهر چرخیدم تموم جاهای دیدنی اصفهانو به سایت همسریابی پزشک نشون دادم.... قرار شد شب بریم بیشه ناژوون..... همراه سایت همسریابی دوهمدم به مغازه مرغ فروشی رفتیم سفارش دادیم مرغو برامون جوجه کنه.... بعد از اینکه جوجه کردن مرغ تموم شد به طرف ناژوون حرکت کردیم..... هوا دیگه کم کم داشت تاریک میشد.... یه جای دنج لب رودخونه پیدا کردیم.... رایان منقلو درست کرد من ونفسم مشغول سیخ زدن جوجه ها بودیم.... نفس؛ دلی؟ جانم سایت رایگان همسریابی با عکس از وقتی اومدیم تو نرفتی پیش مامان وبابات چرا با شنیدن اسم مامان وبابا بغض گلومو چنگ زد..... نفس؛ دلارا؟ هوم سایت همسریابی معتبر رایگان چیشدی؟

سایت همسریابی معتبر رایگان واسه چی مجبور؟

هیچی خوبم نفس؛ اگه دوست نداری نگو نه واقعیتش اینکه من الان سه سال از خانوادم طرد شدم سایت همسریابی پزشک با چشمانی تعجب زده پرسید چرا؟ بخاطر شغلم نفس؛ یعنی انقدر شغلت برات مهم بود که خانوادتو بخاطرش از دست دادی؟! نه هیچ چیز مهمتر از خانوادم نیست ولی مجبور بودم سایت همسریابی معتبر رایگان واسه چی مجبور؟ دلارا بخاطر...... باصدای زنگ گوشیم حرفمون نصفه موند..... گوشیمو از تو جیبم دراوردم با دیدن شماره ی ناشناس بیخیال جواب دادن شدم.... دکمه ی رد اتصالو زدمو وگوشیمو تو جیبم گذاشتم.... چندثانیه بعدش دوباره گوشیم زنگ خورد.... نمیدونستم این کیه.... کسی شماره منو نداشت..... دکمه ی اتصالو زدم.... بله الو؟! هیچ حرفی نمیزد چه ادمایی پیدا میشن واقعا که صداش دراومد سلام سلام بفرمایید؟

دلارا خودتی کی بود که منو به اون اسم میشناخت بله خودمم شما؟ منم سایت همسریابی موقت رایگان یه لحظه جا خوردم باور نمیکردم کسی که پشت خط اهورا باشه خب امرتون اهورا؛ نشناختی؟ مگه میشه تورو نشناسم سایت همسریابی موقت رایگان کی میای؟ گفتم که فردا اهورا؛ باشه کاری نداری؟ اهورا؛ چرا خب میشنوم اهورا؛ راستش میخواستم بگم چی میخواستی بگی اهورا؛ هیچی چیز مهمی نیست گوشیو قط کرد حتی منتظر منم نشد..... من از کارای این بشر سر در نمیارم.... سایت رایگان همسریابی با عکس کی بود؟ یکی از دوستام نفس؛ اهان بریم که جوجه حاضره همراه سایت همسریابی پزشک پیش رایان برگشتیم.... شب خیلی خوبی بود..... کلی هم به من هم به رایان ونفس خوش گذشت.... واسه بار اخر رایانو تو بغلم گرفتم..... رایان مثل همیشه بغض کرده بود....

سایت همسریابی آناهیتا زود برگرد دلم برات یه ذره میشه

اینو میتونستم از لرزیدن صداش بفهمم... مواظب خودت باش رایان؛ رستا؟ جان رستا سایت همسریابی آناهیتا زود برگرد دلم برات یه ذره میشه منم همینطور داداشی باور کن این ماموریتم تموم بشه میام یکماه پیشت میمونم خوبه رایان؛ عالیه مواظب خودت باش چشم تو هم همینطور سایت رایگان همسریابی با عکس بسه دیگه اقا رایان بادمجون بم که افت نداره سایت همسریابی آناهیتا هیچکس نمیتونه درک کنه من چقدر رستارو دوست دارم خواهری فداتشه منم دوست دارم سایت همسریابی آناهیتا برو از پرواز جا نمونی از طرف من مامان و بابا رو ببوس باشه رایان؛ باشه خواهر گلم از سایت همسریابی دوهمدم خداحافظی کردم وسوار هواپیما شدیم.... بعد از 45دقیقه رسیدیم تهران... سایت همسریابی معتبر رایگان سفر خیلی خوبی بود دلارا ممنون از پیشنهادت خوشحالم که بهت خوش گذشته! سایت رایگان همسریابی با عکس مرسی دلی! همراه نفس به بیرون از فرودگاه رفتیم.... قرار شد سایت همسریابی پزشک بره دنبال تاکسی...... منتظر موندم تا نفس برگرده....

مطالب مشابه