همه نازمو خریدن تو جونت باال میومد یه بارم تو بخری؟خیر سرت خواهرمی...منو به دوستات فروختی..این چند روزه همش در حال گردش بودی. نرم افزار چت و دوست یابی هم نمیگی خواهرم خونه گیر شده تو خونه حوصلش سر میره یکمی هم با اون وقت بگذرونم. -گیسو...برو کنار حوصلتو ندارما...همچینم چسبیده به مامان. مامان چرا یه چیزی بهش نمیگی؟هی خودشو لوس میکنه هرکی ندونه فکر میکنه یه دختر بچه 18 سالست. خدا رو شکر ترم آخر دانشگاهشه! برو کنار ببینم نرم افزار چت و دوستیابی ایرانی تموم کردی! با دستش محکم من را پس زد و خودش مامان را بغل کرد. عجب رویی داشت. دست پیش میگرفت که پس نیفتد! از یک طرف خنده ام گرفته بود از یک طرف واقعا ازش دلگیر بودم که نرم افزار چت و دوست یابی این چند روز را در حال گشت و گذار بود و حتی یک بار هم با من وقت نگذرانده بود. صدای خنده مامان کل آشپزخانه را پر کرده بود.
سرخوش از شوخی های بین من و گیتی بی محابا میخندید و "نرم افزار چت و دوستیابی رایگان از دست شما دو نفر" میگفت. لبخند به لب خواستم از دانلود برنامه چت و دوست یابی رد شوم که محبوس در آغوشش شدم. دستهایش را دور شکمم حلقه کرده و میخواست غلغلکم بدهد. خنده ام شدید تر شد و تالشم برای خالصی از دستهایش بیشتر. -ولم کن گیتی...نرم افزار چت و دوستیابی ایرانی کن دیگه..ولم کنننن.. نفسم از خنده بند آمده بود اما گیتی دست بردار نبود. -تا نگی از من ناراحت نیستی ولت نمیکنم. بگو ازم دلگیر نیستی به خاطراین چند روزه ولت کنم.
.دانلود نرم افزار چت و دوستیابی کن
خنده امانم را بریده بود و به نفس نفس افتاده بودم. ریده بریده گفتم: -باشه...باشه..ناراحت..نیستم...دانلود نرم افزار چت و دوستیابی کن...نا نموند برام.
دستهایش را از دورم باز کرد در حالی که دستهایش را با ذوق به هم میمالید خندان و سر حال به سمت اتاقش رفت. من هم که هنوز نفس نفس میزدم از نرم افزار چت و دوست یابی خواستم از آشپزخانه خارج شوم که به درخواست نرم افزار چت و دوستیابی رایگان پشت میز نشستم. مامان هم آمد و مقابلم نشست. نگاهی به سالن انداخت تا مطمئن شود کسی آنجا نیست تا راحت بتواند حرفش را بزند. -دانلود برنامه چت و دوست یابی...راجع به دانلود نرم افزار چت و دوستیابی میخوام باهات صحبت کنم. احساس میکنم جدیدا یه خبرایی شده... متعجب به سمتش خم شدم. -چه خبرایی؟
با لبخند محوی، طوری که هیجانش را کمی نشان می داد گفت: -فک کنم کسی وارد زندگیش شده... تعجب کردم. حتی تصورش را هم نمی توانستم بکنم. حتما نرم افزار چت و دوستیابی رایگان اشتباه میکرد.
دانلود نرم افزار چت و دوستیابی برای اندروید حتما به من می گفت
همچین چیزی اگروجود داشت دانلود نرم افزار چت و دوستیابی برای اندروید حتما به من می گفت. حتما از احساسات جدیدش و حال و هوایش با من صحبت میکرد. یا نرم افزار چت و دوستیابی ایرانی من متوجه تغییری در رفتارش میشدم. هر چه باشد با هم بیشتر از اینکه خواهر باشیم دوست بودیم. اما من از همه جا بی خبر بودم.
پس مامان حتما اشتباه متوجه شده بود. برای اینکه مطمئن شوم نرم افزار چت و دوستیابی رایگان اشتباه میکند سوالم را پرسیدم: -چی باعث شده همچین فکری بکنین؟گیتی اگه همچین چیزی باشه حتما به نرم افزار چت و دوست یابی میگه..فکر نکنم.. شتابزده وسط حرفم پرید. -نرم افزار چت و دوستیابی ایرانی..من تقریبا مطمئنم...اون روز صداشو شنیدم که داشت با یکی حرف میزد...یکمی هم از حرفاش رو شنیدم.
خجالت زده این را گفت. فهمیدم از روی کنجکاوی فالگوش ایستاده است اما به رویش نیاوردم تا بیشتر از این خجالت زده اش نکنم. بهترین نرم افزار چت و دوستیابی برای اندروید بود..حق داشت گاهی وقت ها از این کار ها که به نظر درست نمی آمدند انجام بدهد. -خوب نرم افزار چت و دوستیابی رایگان این به نظرتون خوبه یا بد؟ کمی هیجان زده شد و دستهایش را در هم گره زد. برق خوشحالی را در چشمهایش دیدم. -چرا بد باشه؟ مگه چه اشکالی داره؟ بچم دانلود برنامه چت و دوست یابی کسی رو پیدا کرده دلشو بهش بسپاره..از ازدواج سنتی که خوشش نمیاد میگه خودم باید بشناسم عاشق بشم پیدا کنم. پس چه بهتر..