به در کمی فشار آوردم که کامل باز شد و من پا گذاشتم تو اتاق ممنوعه خرید بلیط هواپیما خارجی ارزانترین. با دیدن عکسهای دختری که سراسر اتاق رو پر کرده بود با بهت زل زده بودم به دیوار اتاق و حتی نمیتونستم چشم از عکسا بگیرم. ناخواسته بغض گلوم رو فشرد و چشمام شروع کردن به باریدن. چشمم که به میز خورد، جا سیگاری و خرید بلیط هواپیما خارجی ارزان قیمت سیگار رو اونجا دیدم انگار دلم از جاش کنده شد. این همه سیگار برای چیه؟ دستانم داشتن میلرزیدن و نمیتونستم رو خودم کنترلی داشته باشم. خرید بلیط هواپیما خارجی ارزانترین دختر کیه؟
پنجاه درصد واقعیت زندگی خرید بلیط پرواز خارجی ارزان بود
این همه عکس و... نکنه خرید بلیط هواپیما خارجی ارزان این دختر رو دوست داره؟ با گفتن جملهای که شاید پنجاه درصد واقعیت زندگی خرید بلیط پرواز خارجی ارزان بود بعض توی گلوم حجیمتر شد و داشت خفهم میکرد. زود از اتاق بیرون اومدم و به اتاقم پناه بردم که دیدم در واحد باز شد و خريد بليط هواپيما خارجي ارزان با عجله سمت اتاقش رفت. روی تختم زود خوابیدم و پتو رو روی خودم کشیدم.
در اتاق با صدای آرومی باز شد و بعد چند دقیقهای بسته شد. انگار خرید بلیط هواپیما خارجی ارزان مطمئن شد که من خوابم و اتاقش رو ندیدم. تموم انرژیم تحلیل رفته بود و اشکهام صورتم رو پر کرده بودن. بعد اینکه صدای بسته شدن در واحد رو شنیدم از اتاقم بیرون رفتم و خواستم به خرید بلیط هواپیما خارجی ارزان زنگ بزنم و بگم که من نمیرم، ولی بعدا منصرف شدم و با یه حس غم و اندوه مشغول پوشیدن لباسهام شدم و از خونه بیرون زدم. یه خرید بلیط هواپیما خارجی ارزانترین واسه خرید بلیط هواپیما پرواز خارجی ارزان فرستادم که دارم میرم بیرون و خرید بلیط پرواز خارجی ارزان به ثانیه نکشیده جواب داد امشب مهمونیه و دیر میآد. قلبم از حجم این همه ظالمیتش گرفت و داشتم دق میکردم.
ولی خريد بليط هواپيما خارجي ارزان که به من قولی نداده بود که من رو دوست خواهد داشت یا باهام میمونه! فقط گفت قراردادی! و من احمق در این چند ماه زندگی مشترک بهش دل داده بودم و میتونم بگم عاشقش شده بودم.اونقدر غرق فکر و خیال شده بودم که صدای راننده تاکسی من رو به خودم آورد: خانم...
خرید بلیط هواپیما خارجی ارزان قیمت؟ بله؟ یه ساعته دارم
خرید بلیط هواپیما خارجی ارزان قیمت؟ بله؟ یه ساعته دارم صداتون میزنم، رسیدیم. شرمگین نگاهش کردم و دستم رو توی کیفم کردم و کیف پولم رو بیرون آوردم و بعد حساب کردن کرایه از ماشین پیاده شدم. به آدرسی که خرید بلیط هواپیما خارجی ارزان گفته بود رسیده بودم و بعد فشردن زنگ دختر بانمکی در رو باز کرد و وارد سالن نسبتا بزرگی شدم و خريد بليط هواپيما خارجي ارزان و شقایق رو مقابلم دیدم. عه، رسیدی؟
پس خواهرت کو؟ حس میکردم حتی توان حرف زدن هم ندارم. خرید بلیط هواپیما خارجی ارزانترین با نگرانی سمتم اومد و بازوم رو گرفت: خوبی خرید بلیط پرواز خارجی ارزان؟ سرم رو به معنی نه تکون دادم و بغض لعنتیم داشت از پا درم میآورد. خرید بلیط هواپیما پرواز خارجی ارزان از دستم کشید و روی صندلی من رو نشوند و یه لیوان آب داد دستم و پرسید: آخه تو چت شده؟ شیرین هم مثل شقایق با نگرانی نگاهم کرد