توی گوشهام پیچید. لطف اا خرید ماشین دست دوم در ونکوور ببینید و بعدش بپرسید من این درجهها رو چطور به دست آوردم؛ حتم اا خرید ماشین دست دوم در انگلیس سوالتون رو میدم. عکس رو که توی دستم گرفتم مقابل نگاه مات من و خونسردانهی نامور ایستاد و پس از به جا آوردن احترام از اتاق خارج شد. میدونستم که اشتباه کردم و نباید خرید ماشین دست دوم در ترکیه سوال رو میپرسیدم ولی علیپور چی؟ اون هم میدونه که چی به من گذشته که اینطور بد خلقی میکنم؟! کشیدم از روی ندامت برای ناموری که اخمآلود نگاهم میکرد سری تکون خرید ماشین دست دوم , خرید ماشین دست دوم تورنتو داد « خودم رو کمی بالا کشیدم و عکس رو برگردوندم؛ که درست توی همون لحظه خونِ توی رگهام یخ بست! باورم نمیشه!
دستی به سیبک گلوم کشیدم و کوشیدم تا بزاق خشکیدهی دهنم رو قورت بدم. حالا احساس تشنگیام تبدیل شده به خفگی. این امکان نداره یعنی خرید ماشین دست دوم در آلمان دلیلی نداره که... نه! شاید بشه. ولی آخه چطور آخه برای چی؟! چشمهای گشاد شدم رو مجدد بستم و باز کردم ولی نه؛ تصویر عوض نشد. من درست دیدم. الحال که به نگاهم خرید ماشین دست دوم در ونکوور آوردم خون توی قلبم به غلیان اومد. جوشید اونقدر که سرم داغ کرد و رگ پیشونیام متروم شد. میخورم زندهاش نذارم.
خرید ماشین دست دوم تورنتو که مرتکب شده
مسبب احوال ناخوش رستای من به همراه قتل طفل زاده نشدمون و همه ی خرید ماشین دست دوم تورنتو که مرتکب شده رو تلفی میکنم. خلص نه؛ من زجرکشش میکنم. خرید ماشین دست دوم روی شونهی افتادهام نشست و پشت بندش لیوان پر از آب مقابلم گرفته شد. عکس و روی میز انداختم و لیوان آب رو از توی دستهای بهرام بیرون کشیدم و با عطش یه نفسه آب خنک رو سر کشیدم.
ولی خنک نشدم. خرید ماشین دست دوم پشت میزش نشست و صدای خرید ماشین دست دوم در انگلیس باعث شد مردمکهای غرق خونم رو بهش بدوزم. نمیخوام زخم زبون بزنم اما ٬ تو هم با این همه دبدبه و کبکبه قربونی شدی جناب ! لیوان توی دستم و با غضب به دیوار مقابل کوبیدم و غریدم: میکشمت بها...ر! عصبی از سرجام بلند شدم، خودم با خرید ماشین دست دوم در آلمان خودم خفت میکنم دختره ی آشغال. پشت سرهم شماره همراهش رو میگرفتم، و هربار صدای: خرید ماشین دست دوم در ونکوور مشترک مورد زیر زنی که می گفت نظر.... توی حلزونی گوشم میپیچید و ردی رو روی اعصاب ضعیفم برجا میذاشت خاموش می باشد و پوزخند روی اعصاب بهرام رو با غصب رد کردم، از سرجام بلند شدم و عصبی از اداره بیرون اومدم. عصبی ماشین رو میروندم، انگار با نزدیک تر شدنم به خونه ی بهار شعله های خشم بیشتر درونم طغیان میکرد ماشین پیاده شدم نیم نگاهی بهش انداختم. دستم رو چندبار روی زنگ فشردم ولی هیچکس جواب نمیداد، زنگ همسایه رو زدم که صدایی از پشت خرید ماشین دست دوم در انگلیس گوشهام رو نوازش کرد: بله؟
بفرمایید. لب زدم: ببخشید خرید ماشین دست دوم از واحد سیزده خبری ندارید؟ دیشب وسایلشون رو جمع کردن رفتن! مات و مبهوت تشکری کردم و سوار ماشین شدم، هیچ جا به غیر از کنار خرید ماشین دست دوم در آلمان بودن نمیتونست آرومم کنه.
ذهنم خرید ماشین دست دوم در ترکیه بود
به طرف بیمارستان رفتم ولی تمام ذهنم خرید ماشین دست دوم در ترکیه بود که بهار کجا رفته؟! دیگه اینقدر توی بیمارستان بودم همه میشناختنم و میدونستن که خرید ماشین دست دوم در ونکوور تمام قلب منه. به سمت بخش و اتاق خرید ماشین دست دوم در آمریکا راهم رو کج کردم، با دیدن زنی که بالای سر رستا بود چشمهام از هم دریده شد. خرید ماشین دست دوم تا ۱۵۰ میلیون داشت چه غلطی میکرد؟! در اتاق رو باز کردم و وارد شدم. بهار ترسیده و نفس زنان به عقب برگشت و با دیدن من ترس توی چشمهاش رخنه کرد