ورود به همسریابی آغاز نو

رمز عبور را فراموش کرده ام
تصویر پروفایل فرید
فرید
35 ساله از سنندج
تصویر پروفایل محیا
محیا
28 ساله از تهران
تصویر پروفایل حسام
حسام
44 ساله از تهران
تصویر پروفایل بدون نام
بدون نام
47 ساله از تهران
تصویر پروفایل پرستو
پرستو
46 ساله از آبادان
تصویر پروفایل سامان
سامان
42 ساله از اصفهان
تصویر پروفایل مونا
مونا
32 ساله از قم
تصویر پروفایل وحید
وحید
38 ساله از تبریز
تصویر پروفایل سجاد
سجاد
25 ساله از شمیرانات
تصویر پروفایل علی
علی
28 ساله از اراک
تصویر پروفایل مهسا
مهسا
40 ساله از تهران
تصویر پروفایل شیوا
شیوا
42 ساله از رباط کریم

دانلود ویلایی ها

ویلایی ها هم زود حاظر شو بیا صداهایی که از ویلا های شمال میومد خبر از اومدن مهمون ها میداد. سریع بلند شدم و لباس رو پوشیدم. موهام رو بالای سرم جمع کردم

دانلود ویلایی ها - ویلایی ها


تصویر دانلود ویلایی ها

و بعدش هم با کارهایی که قراره انجام بدی ویلایی ها کردن وگرنه چهار روز از هفته از ۹ تا ۵ بعد از ظهر اونجایی. از شنبه هم کارمون شروع میشه. به قابلمه های که رو از بود نگاه کردم و گفت: ویلایی ها بازیگران

امروز مهمونا میان دیگه اره تا یکی دو ساعت دیگه ویلایی ها مهدخت مولایی.تو هم بهتره یه حمامی بری و آماده بشی من یه کم سرم درد میکنه میرم حمام بعد میخواب. باشه عزیزم برو به طبقه بالا رفتم به هستی یه سر زدم و رفت حمام. ویلایی ها کارگردان

اومدم بیرون موهام رو خشک کردم. یه لباس آماده کردم و ولو شدم رو تخت با صدا ی هستی چشمام رو باز کردم بلند شو دیگه ویلایی ها سریال. الان زنگ زدن. فکر کنم مهمونان زود تر بلندم میکردی من رفتم. ..

ویلا های شمال میومد خبر از اومدن

ویلایی ها هم زود حاظر شو بیا صداهایی که از ویلا های شمال میومد خبر از اومدن مهمون ها میداد. سریع بلند شدم و لباس رو پوشیدم. موهام رو بالای سرم جمع کردم و شال آبی رو سر کردم. خیلی دوست داشت ببین زن امیر چه شکلیه. (حتما باید خیلی خوشگل باشه. ...ویلایی ها بازیگران

که خیلی. ... (با ضربه ای که بدر خورد به ویلایی ها مهدخت مولایی اومدم. به طرف در رفت و در رو باز کردم با دیدن ویلایی ها بازیگران ویلایی ها سریال ذوقی کردم که نگو شیوا جون چه عجب بیمعرفت، میدونی چند وقت ندیدمت من بی معرفت یا تو. میدونی آخرین بار من دو بار بت زنگ زدم ویلا های لوکس دیگه زنگ نزدی قبول. من بی معرفت, اما این دیگه دلیل نمیشه تو هم بی معرفت باشی و زنگ نزنی. لبخند زد و گفت: خواب بودی.چشمات پف کرده دستش رو کشیدم و ویلایی ها اتاق بردم گفت: ویلا های شمال. ...بیا تو تا من حاظر شم بری ویلایی ها کارگردان

. در و بست و همونطور که آرایش میکردم گفت: خوب چه خبر ؟ خبرا پیشه توئه. انشالا تا سال دیگه خانوم مهندس میشی هان ؟ کو تا ویلا های سد کارون 3. بعد از این باید برم ارشد بخون تازه این هم بعد از این که شوهر خاله شما کارم رو تایید کنه چرا ویلایی ها مهدخت مولایی ؟ خوب اون اگه کارم روتصدیق نکنه که پایان کار نمیگیرم که ؟ اما من تا اونجایی که میدونم ایشون تو کارای شرکت دخالتی نمیکنه. نمیدونم والا. .امروز که با هاش صحبت میکردم همه کاره به نظر میومد. پس اگه به نظر ایشونه که مطمئن مورد قبول واقع میشی. من که بعید میدونم. ویلایی ها خودمون باشه. اما یه جوریه.خیلی بداخلاقه عمو هوشنگ رو میگی! ؟

ویلا های لوکس بهش میگی

ویلا های لوکس بهش میگی عمو، جالب. ....راستی ویلایی ها بازیگران

هیچ وقت از خالت برام نگفته بودی. ویلایی ها مهدخت مولایی دلیلی نداشت آره. اما فکر میکردم باید خیلی با هم صمیمی باشید به آینه نگاه کردم و گفت: بری. ..حالا خالت و ویلایی ها سریال هم با شما اومدن آره، با هم اومدی راستی یادم باشه به خالت تبریک بگم برای چی؟! با حالت شیطنت آمیزی گفت: ویلایی ها کارگردان همسرشون. برعکس اخلاقش از چهره خوب و زیبایی برخورداره ویلا های سد کارون 3 اروم به پشت زد

مطالب مشابه