بیست دقیقه دیگه هم مشغول غر زدن بودیم!!! وقتی که کارمان در مطلب استعلام ازدواج موقت تمام شد دیدیم عملا وقتی برای رسوندن خودمان به قرار ناهار نداریم! بسیاری از مردم در فعلی از این گونه روش ها و نقشه های زیرکانه برای انجام کارهای خود استفاده می کنند و حقوق شهروندان دیگر را براحتی پایمال می کنند و به خیال خودشان هم بسیار زرنگ هستند و به ریش سایرین که حقوقشان پایمال شده نیز می خندند غافل از اینکه روزی نتیجه اعمالشان بسویشان باز خواهد گشت. 10 را شامل نمی شه یعنی اینکه 10 درصد پیش آمد.
این مورد یکی از مواردی است که دیگه استعلام ازدواج موقت واز روی عمد و زرنگ افراد سود جو بوده و بهتره این قانون طوری دیگه دراین اتفاق معنی بشه اونم اینه که 10 درصد ماجرا بعلت سادگی و بی عرضه گی خودم بوده که گول این خانم جوان را خوردم و 90 درصد دیگه دست خودمه که دیگه غر نزنم و عصبانی نشم و آرامش خودم را حفظ کنم! از دست دادن این ناهار به بدست آوردن درس مهمی منجر شد که از این به بعد مراقب این حس دلسوزی و ترحم مسخره و بی موردم که باعث سوء استفاده عده ای سود جو خواهد شد، باشم.
نمونه گواهی ازدواج موقت باشیم!
عده افرادی که قانون عشق را نمی شناسند بسیار بسیار بیشتر از افرادی است که با این قانون آشنائی دارند و برای رشد نمونه گواهی ازدواج موقت یکی از لازمه های مهم داشتن قوه تشخیص است که کی و کجا چه کاری را باید انجام دهیم. و چه زمان های گذشت کنیم و چه زمان هایی جلوی سوء استفاده دیگران را بگیریم. این گونه ماجراها و مشکلات جزو قوانین زندگی هستند و بکارگیری قوانینی چون خودش جزوی از گواهی ازدواج موقت است باعث می شود تا جاافتاده تر و هماهنگ تر یا زندگی و رسم روزگار عمل کنیم. هدفگذاری مهم برای زندگی می تونه این باشه که بعد از بقول مادام بلاواتسکی هر زندگی یک گامل بسوی تکامل، یک گام بسوی نمونه گواهی ازدواج موقت شدن برداریم. و چه هدفی مهمتر از اینکه بکوشیم گواهی ازدواج موقت باشیم و در لحظه مرگ نسبت به کودکی اندکی نمونه گواهی ازدواج موقت باشیم! قانون رشد گواهی ازدواج موقت یکی از دوستانم ماجرایی را برایم تعریف کرد که عملکرد یکی دیگر از قوانین زندگی در آن نهفته است. این دوستم که او را علی می نامم برایم تعریف کرد که یک روز به محل کارم رسیدم، دیدم که به جای نگهبانی که همیشه جلوی در پشت میز ورودی می نشست، کس دیگه ای نشسته. آخه شنیده بودم که دیروز حادثه ای براش پیش اومده و از بالای یک نردبون کوچک به پایین سقوط کرده و صدمه دیده. وارد ساختمان شدم و یک سلام گرم بهش کردم و دیدم که خیلی دستپاچه از جاش بلند شد و خیلی مضطرب شروع کرد به سلام کردن.
در مورد مسائل نمونه گواهی ازدواج موقت با هم صحبت می کنیم
ازش حال نگهبان همیشگی رو پرسیدم و او هم با نگرانی و دستپاچگی بیشتر نسبت به جواب سلامم شروع به جواب دادن کرد که مشکل خاصی نیست و همین امروز و فردا مرخص می شه. ازش خداحافظی کردم و به سر کارم رفتم. علی گفت: وقت ناهاری که تموم شد با همکارم رضا که ما دو نفر معمولا در مورد مسائل نمونه گواهی ازدواج موقت با هم صحبت می کنیم، گپ کوچکی زدیم. رضا می گفت که این همشهری این نگهبان ساختمون رو دیدی؟ گفتم چطور؟ گفت: که بنده گواهی ازدواج موقت طوری دستپاچه و نگران شده مثل اینکه ما در وضعیتی قرار بگیریم که پشت میز پیشخوان نشسته باشیم و سلام و احوال پرسی کنیم!