ورود به همسریابی آغاز نو

رمز عبور را فراموش کرده ام
تصویر پروفایل فرید
فرید
35 ساله از سنندج
تصویر پروفایل شیوا
شیوا
42 ساله از رباط کریم
تصویر پروفایل بدون نام
بدون نام
47 ساله از تهران
تصویر پروفایل پرستو
پرستو
46 ساله از آبادان
تصویر پروفایل سجاد
سجاد
25 ساله از شمیرانات
تصویر پروفایل محیا
محیا
28 ساله از تهران
تصویر پروفایل مونا
مونا
32 ساله از قم
تصویر پروفایل میترا
میترا
47 ساله از شهریار
تصویر پروفایل سامان
سامان
42 ساله از اصفهان
تصویر پروفایل مهسا
مهسا
40 ساله از تهران
تصویر پروفایل علی
علی
28 ساله از اراک
تصویر پروفایل بدون نام
بدون نام
39 ساله از تهران

دفتر ازدواج موقت مشهد چقدر هزینه می گیرد؟

دفتر ازدواج موقت در مشهد! صدایش انگار مسکنی قوی توی دفتر ازدواج صیغه موقت مشهد تزریق کرد وقتی که عین خودم لب زد: -جان؟ به نفس نفس افتاده بودم.

دفتر ازدواج موقت مشهد چقدر هزینه می گیرد؟ - ازدواج موقت


دفتر ازدواج موقت مشهد

نوبت آدرس دفتر ازدواج موقت در مشهد بود

بالاخره لب باز کرد و سکوت عذاب آور را شکست. - تا حالا کیج شدی؟ پوزخند زدم، لعنتی من از وقتی که فهمیدم نسبت بهت احساسی دارم کیجم، دفتر ازدواج صیغه موقت مشهد کجایی؟ اما نگفتم، سوالش را با سوال جواب دادم و پرسیدم: -در چه مورد؟ این بار نوبت آدرس دفتر ازدواج موقت در مشهد بود که پوزخند بزند، سرش را برگرداند به روبرو و گفت: -نمیدونم و همین ندونستن بیشتر کیجم کرده. - واقعا متوجه نمیشم!

چند ثانیه سکوت کرد و دوباره برگشت سمتم، کمی تنش را به طرفم کشید و آدرس دفتر ازدواج موقت مشهد را گرفت، اگر بگویم احساس تب میکردم دروغ نبود! انقدر به من نزدیک بود که گرمای تنش را راحت احساس میکردم، قلبم که دیگر هیچ، انگار درونش دفاتر ازدواج موقت در مشهد بود و او ساعت ها رقصیده بود که آنگونه تند میکوبید! حتم داشتم گونه هایم هم سرخ شده اند، درست مثل یک انارِ کامل رسیده! سکوتش که طولانی شد نگاهش کردم، با تمامِ شرم توی چشمهایم! چشمهایش برق داشت، توی آن تاریکی کاملا مشخص بود.

دفاتر ازدواج موقت در مشهد تا این حد به من نزدیک بود

به هزار زحمت لب زدم: -دفتر ازدواج موقت در مشهد! صدایش انگار مسکنی قوی توی دفتر ازدواج صیغه موقت مشهد تزریق کرد وقتی که عین خودم لب زد: -جان؟ به نفس نفس افتاده بودم. گویی ساعتها دوییده باشم. نفس گرمش که توی صورتم خورد انگار برق هزار ولتاژ بهم وصل کردند، مات فقط نگاهش میکردم! دست راستش بالا آمد و روی گونه ی ملتهبم نشست، حالم وصف نشدنی بود، اولین بارم بود که یک دفاتر ازدواج موقت در مشهد تا این حد به من نزدیک بود. دستهایم را بالا بردم و شماره دفتر ازدواج موقت مشهد قرار دادم، خواستم او را کمی از خودم فاصله بدهم که جفت دستهایش دور تنم حلقه شدند.

آدرس دفتر ازدواج موقت مشهد هم فراموشم شده بود! هم میخواستم تا ابد توی آغوشش بمانم هم دلم میخواست از دستش فرار کنم! دیوانه بودم دیگر! شماره دفتر ازدواج موقت مشهد که شاخ و دم نداشت! اصلا عاشقی بود و دیوانگیهایش! نمیدانم چقدر گذشت، چند ثانیه، چند دقیقه، چند ساعت! به خودم که آمدم نگاهش روبرویِ نگاهم بودم و لبش تکان میخورد و با کلی تلاش فهمیدم دفاتر ثبت ازدواج موقت مشهد را صدا میزند اما چرا من نمیشنیدم؟ احساس میکردم هنوز توی آغوشش هستم اما نبودم، کمکم همه چیز عادی شد!

کافیه دفتر ازدواج موقت در مشهد

نفسی عمیق کشیدم که باز صدایم کرد: دفتر ازدواج موقت مشهد؟ آرام جواب دادم: -بله؟ لبخندی زد و دستش لای موهایش رفت، کمی سکوت کرد و گفت: -معذرت میخوام که بدون اجازه بغلت کردم اما. .. اما باور کن دست خودم نبود، یه جوری شدم، یه جوری ک. .. پریدم توی حرفش و با صدایی گرفته گفتم: -کافیه دفتر ازدواج موقت در مشهد، برو سر اصل مطلب. دوباره دستش را لای موهایش کشید اما اینبار از رویِ کلافگی این کار را کرد.

نگاهش گنگ بود! اما زیباییش را از دست نداده بود. کلافگی آدرس دفتر ازدواج موقت در مشهد به من هم تزریق شده بود. دلم میخواست داد بزنم و بگویم لعنتی حرف بزن! باز برگشت سمت من انگار این بار قصد حرف زدن داشت، لبش را باز کرد و...قلب من ایستاد! حرفش هی توی سرم اکو شد! دفتر ازدواج موقت مشهد، دوستت دارم!

مطالب مشابه