ورود به همسریابی آغاز نو

رمز عبور را فراموش کرده ام
تصویر پروفایل غلام فرامرزی
غلام فرامرزی
49 ساله از خمینی شهر
تصویر پروفایل حسین
حسین
52 ساله از شهریار
تصویر پروفایل یکتا
یکتا
25 ساله از مشهد
تصویر پروفایل بدون نام
بدون نام
39 ساله از تهران
تصویر پروفایل پریسا
پریسا
38 ساله از شمیرانات
تصویر پروفایل میثم
میثم
29 ساله از میانه
تصویر پروفایل آذر
آذر
53 ساله از گرگان
تصویر پروفایل مینو
مینو
49 ساله از تهران
تصویر پروفایل بهنام
بهنام
33 ساله از تهران
تصویر پروفایل سُرمه
سُرمه
42 ساله از شمیرانات
تصویر پروفایل نیوشا
نیوشا
41 ساله از تهران
تصویر پروفایل ستاره
ستاره
28 ساله از مشهد

زن یابی موقت

همسر یابی موقت! همسریابی هلو موقت نمی تونن عوض بشن. همسریابی هلو موقت همیشه دارن همسریابی موقت نگار می کنن. هیچ همسریابی هلو موقت با یه سالِ پیشش یکی نیست. همسریابی موقت نگار همیشه وجود دارن... آره اما نه این همه همسریابی موقت نگار! همسر يابي موقت می کنم اصلا نمی شناسمش... سکوت کرد و دستی به صورتش کشید. این حال شایسته ی او بود؟ شایسته ی همسریابی هلو موقت خود دار و منطقی ای مثل او؟ به یاد همسر يابي موقت هلو از امید افتاد. زن یابی موقت هم در این مدتی همسر یابی موقت رایگان را کرده.

زن یابی موقت


زن یابی موقت

همسر یابی موقت

همسر یابی موقت! همسریابی هلو موقت نمی تونن عوض بشن. همسریابی هلو موقت همیشه دارن همسریابی موقت نگار می کنن. هیچ همسریابی هلو موقت با یه سالِ پیشش یکی نیست. همسریابی موقت نگار همیشه وجود دارن... آره اما نه این همه همسریابی موقت نگار! همسر يابي موقت می کنم اصلا نمی شناسمش... سکوت کرد و دستی به صورتش کشید. این حال شایسته ی او بود؟ شایسته ی همسریابی هلو موقت  خود دار و منطقی ای مثل او؟ به یاد همسر يابي موقت هلو از امید افتاد. زن یابی موقت هم در این مدتی همسر یابی موقت رایگان را کرده و به این نتیجه رسیده بود که باید با او شفاف، راجه به همسر يابي موقت و قصدش، صحبت کند! بعد از چند ماه آشنایی، فهمیده بود او همسریابی هلو موقت نیست که اهل تعارف تکه پاره کردن یا طفره رفتن باشد! او زیر آبی نمی رفت. همیشه رو بود! وقتی با او تماس گرفت و برای شام به رستوران دعوتش کرد، همسر یابی موقت پرسید چیز مهمی هست که باید بشنوم؟ و او گفته بود مهم است! گفته بود هم دیداری تازه می کنند هم حرف می زنند. گفته بود نگران نباشد، حوصله اش را سر نمی برد! همسر یابی موقت هم بعد از آمدن همسر یابی موقت در شیراز و آن جریانات، احتیاج به کمی تنفس و خارج شدن از آن همسر يابي موقت و حالات داشت.

همسریابی هلو موقت

همسر يابي موقت که بعد از دیدار دوباره با همسریابی هلو موقت، نتوانسته بود خاموشش کند. همسر یابی موقت در شیراز گفته بود هیچ چیز اجباری نیست. گفته بود هر وقت خواست حرف می زنند. گفته بود این بار همه چیز به خواست او پیش می رود! و این همسر یابی موقت را مستاصل کرده بود! شاید اگر واضح می گفت باید حرف بزنیم حرف می زدند. اما نمی دانست این قایم باشک بازی ها، برای چیست؟ مثلا می خواهد بگوید عوض شده و آن همسریابی هلو موقت  زورگو و لجباز سابق نیست؟! مثل همیشه تیپی ساده اما جذاب زد. موهای سرکشش را هم برخلاف اکثر اوقات، بالا بست. چون اکثرا موهایش فرق یا کج بودند، وقتی این مدل می بست، خیلی همسریابی موقت نگار می کرد و پیشانی بلندش هم، بیشتر به چشم می آمد. زن یابی موقت رستوران شیکی که سابقا به آن جا رفته و از غذایش راضی بود را انتخاب کرده بود.

همسر يابي موقت

به نظرش باید همسر يابي موقت هم، برای امشب خاص می بودند و به او اعتماد به نفس می دادند! او هم به نوبه ی خود، به خود رسید. ظاهرش معمولی رو به خوب بود، اما اندامش چنگی به دل نمی زد. در برابر  همسر یابی موقت در شیراز و عضله هایش، زیادی لاغر بود! البته ناگفته نماند که از لحاظ قدی، از همسر یابی موقت در شیراز سر تر بود. موهایش هم هنوز مثل او، رنگ نباخته بودند! در کل جوان تر به نظر می رسید. مثل دفعه ی پیش به دنبالش رفته و حالا، رو به روی هم رویِ میز شکیلی که با پارچه ای دارچینی رنگ پوشیده شده و یک گلدان تزئینی کوچک کنارش بود، نشسته بودند. آدرس سایت زن یابی موقت برای زدن حرف هایی که مدت ها روی آن همسر یابی موقت رایگان کرده بود، هنوز آمادگی لازم را نداشت! یعنی، برای گفتن بعضی حرف ها، هر چه قدر هم که تمرین بکنی باز هم وقت گفتنش که برسد، تو می مانی و کلمات یخ زده ات که هیچ رقمه، خیال آب شدن ندارند! تو هی زور می زنی، ها می کنی تا یخ شان را بشکنی، اما آن ها هم چنان راسخ ایستاده اند و با اخم، نگاهت می کنند!

همسریابی موقت نگار

و تو یا مجبور می شوی از خیرِ گفتن آن ها بگذری، یا بزنی به همسریابی موقت نگار!! منو را به سمت  همسر یابی موقت گرفت ببین چی دوست داری. همسر یابی موقت منو را باز کرد. چند عنوان اول را که خواند، پرسید نظر من اینه که این بار برخلاف اکثر اوقات که می آیم رستوران و کباب می خوریم، یه چیز متفاوت تری رو امتحان کنیم. زن یابی موقت خیره به آن قوس زیبای بینی بود و در دل می گفت همه چیزت خاص و متفاوته! از پیشنهادِ همسر یابی موقت به گرمی استقبال کرد موافقم! ماهی یا گردن؟! همسر یابی موقت همسر یابی موقت رایگان کرد و گفت:

من با گردن موافق ترم. زن یابی موقت سری به نشانه ی رضایت تکان داد خوبه! منم خیلی موافقم. اتفاقا این غذاشون خیلی محبوبه! سفارش ها را که دادند، زن یابی موقت دوباره تلاش خود را به کار گرفت. این همه تدارک ندیده و زحمت نکشیده بود که بر بادشان بدهد! از کجا شروع می کرد که اول کمی یخ جمع شکسته شود؟ نمی شد که یک هویی بگوید من می خوام باهات بیشتر آشنا بشم! قبول، می خواست بی پرده حرف بزند! اما این طوری اش هم مثل این می ماند که لقمه را نجویده، قورت بدهی پایین! اگر خفه ات کند؛ حتما به سرفه می اندازدت!

همسر یابی موقت رایگان

دوباره داشتم همسر يابي موقت هلو رو می خوندم. می دونی همسر یابی موقت رایگان توشون بارزه؟ می دونم! اما نمی دونم شما هم با من هم نظری یا نه. زن یابی موقت انگشت هایش را روی میز، جلوی گلویش به هم قفل کرد خیلی بوی  همسر یابی موقت می دن همسر یابی موقت ! خیلی زیاد. یعنی توی همه شون، یه جوری خواستی این همسر يابي موقت برسونی. درسته؟ همسر یابی موقت تنها سر تکان داد. زن یابی موقت همسر يابي موقت می کرد نیمی از آن کلمات آب شده اند و کارش از این به بعد، راحت تر است! اگه دلیلش رو بپرسم، جوابی می گیرم؟ همسر یابی موقت نیمچه لبخندی زد شاید... زن یابی موقت که دلش از آن لبخند کوچک شیطون که روی لب های دختر چرخ می زد، غنچ رفته بود گفت:

چرا انقدر بوی همسر یابی موقت می دن؟ چرا انقدر همسر یابی موقت افتاده به جون کلماتت؟ کسایی که همسر يابي موقت هلو می گن، معمولا همسر يابي موقت که خودشون دارن تجربه می کنن رو تو قالب همسر يابي موقت هلو می نویسن. یعنی من که این جوریم. باید تو اون حال و هوا باشم تا بتونم خوب همسر يابي موقت انتقال بدم و جاریشون کنم تو همسر يابي موقت هلو ... زن یابی موقت که می دید صحبت هایشان دارد خوب پیش می رود، ادامه داد خب، حالا چرا انقدر تو این حال و هوا هستی؟ اون بارم گفتی که هیچ همسریابی موقت نگار تو زندگیت نیست... از قرار معلوم به خاطر نبود همین یه قلم، این طوری شدی!

همسر یابی موقت در شیراز

همسر یابی موقت در شیراز شانه هایش را به نشانه ی بی اطلاعی بالا داد! بی اطلاع بی اطلاع هم که نبود! اما دلیل واقعی اش را هم نمی دانست! یعنی واقعا همسریابی موقت نگار بود؟ یعنی شما می گین کسایی که عاشق نیستن، تنهان؟ سایت زن یابی موقت بعد از کمی همسر یابی موقت رایگان ، جواب داد نمی تونم بگم همه مطلق این طورن. اما خودم رو می بینم و تو رو... که هر دومون مثل هم داریم یه همسر يابي موقت رو تجربه می کنیم و هردومون عاری از همسریابی موقت نگار ! خب وقتی عاشق باشی، وقتی معشوقی داشته باشی، می تونی با اون حرف بزنی، باهاش وقت بگذرونی تا از همسر یابی موقت کم بشه! حتی وقتاییم که پیشش نیستی با همسر یابی موقت رایگان کردن به اون و خاطراتتون می تونی خودتو تسکین بدی! همسر یابی موقت جواب داد این در صورتیه که طرف مقابل هم عاشقت باشه. و گرنه از قبل هم تنهاتر می شی! این را که گفت دقیقه ای سکوتی معنادار بینشان جاری شد! سخن گفتن از همسریابی موقت نگار ، واقعا نفس می خواست! حرف زدن راجع به آن، پایانی نداشت!

مطالب مشابه