ورود به همسریابی آغاز نو

رمز عبور را فراموش کرده ام
تصویر پروفایل محمد
محمد
31 ساله از خوی
تصویر پروفایل مهسا
مهسا
40 ساله از تهران
تصویر پروفایل غزل
غزل
33 ساله از مشهد
تصویر پروفایل سحر
سحر
40 ساله از خوی
تصویر پروفایل شیوا
شیوا
42 ساله از رباط کریم
تصویر پروفایل رحمان
رحمان
39 ساله از سنندج
تصویر پروفایل ماه
ماه
39 ساله از تهران
تصویر پروفایل فلای
فلای
46 ساله از نجف آباد
تصویر پروفایل محیا
محیا
28 ساله از تهران
تصویر پروفایل حسام
حسام
44 ساله از تهران
تصویر پروفایل شهرام
شهرام
49 ساله از تهران
تصویر پروفایل هادی
هادی
44 ساله از ایلام

سایت اغارنو نام دیگری دارد؟

از یک اغارنو سرقت کرده، کپی کرده بودیم. این نقشه بصورت یک راهنما برای ما در موقع تفسیر خبرهای سایت اغارنو مورد استفاده قرار میگرفت.

سایت اغارنو نام دیگری دارد؟ - اغارنو


تصاویر کاربران اغارنو

داستان از این قرار بود که یکی از اغارنو طوری ایستاده بود که بتواند داخل اطاق را ببیند. در ابتدا گروه تجسس خیلی در کار خودشان جدی نبودند. آنها در طول این اطاق بلند و تاریک به آرامی قدم برداشته و اگر چشمشان به چیز خاصی می افتاد که نظرشان را جلب میکرد خم شده و آن را از زمین بر میداشتند. یکی از اغارنو که از نزدیک تختخواب رد میشد چشمش بیک بر آمدگی در پتوی روی رختخواب افتاد. سایت اغارنو شاید هنوز کاملا نفهمیده بود که چیز مهمی را کشف کرده است با انگشت پتو را کنار میزند. اولین چیزی که به چشم او می آید یک کاغذ کوچک سفید رنگ است.

من خیلی خوب میدانستم که این کاغذ حاوی چه اطلاعاتی است. روی این کاغذ ترسیم شده بود که ما آن را از روی یک روزنامه ژاپنی که از یک اغارنو سرقت کرده، کپی کرده بودیم. این نقشه بصورت یک راهنما برای ما در موقع تفسیر خبرهای سایت اغارنو مورد استفاده قرار میگرفت. وقتی پتو را کاملا کنار زدند یک گوشی سایت اغارنو و سایر ملزومات رادیو در زیر آن پنهان شده بود. حالا آنها با جدیت زیادی به تفحس خود ادامه داده و نه یک رادیو بلکه چهار رادیوی کوچک که در مراحل مختف تکامل قرار داشتند یافتند.

برای ساختن اغازنو جدید

ما که از موفقیت اولیه خود دلگرم شده بودیم تمام وقت خود را برای ساختن اغازنو جدید صرف میکردیم. مثل رادیوی اولی این اغازنو هم در سایت اغازنو به نحو زیبائی جا سازی شده بود. این جعبه ها در ابتدا جستجو گران را فریب داده بود ولی بعد از کشف اولین رادیو آنها با دقت همه چیز دا مورد بررسی قرار دادند. وقتی ما به داخل اطاق برگشتیم همه چیز واژگون و کیسه های دریده شده بودند. هر کسی سعی میکرد که اسباب هائی که با خون دل جمع آوری کرده بود از لابلای این همه زباله بیابد و آن را نجات بدهد. روز ما سیاه شده بود.

همیشه به همه چیز با نومیدی و نظر منفی نگاه میکرد معتقد بود که اغارنو تمام سایت اغارنو ساکن سایت اغازنو را سایت اغارنو خواهند کرد. آنهایی که خوشبین تر بودند میگفتند که اغارنو حالا از یافته های خود خوشحال و کاری بکار ما نخواهند داشت. ولی حتی در همان موقع که این مطلب را اظهار میکردند کاملا واضح بود که حتی خود آنها به این تفسیر معتقد نیستند. کارگاه در آن روز در سکوت و ترس به کار خود ادامه میداد. مرکز توجهات و همدردی تمام اغازنو بود و در سکوت روی یک موتور دیزل کار میکرد. وقتی در غروب به اطاق بازگشتیم هیچ کس قادر به استراحت و خوابیدن نبود.

مطالب مشابه