ورود به همسریابی آغاز نو

رمز عبور را فراموش کرده ام
تصویر پروفایل مونا
مونا
32 ساله از قم
تصویر پروفایل محسن
محسن
33 ساله از یزد
تصویر پروفایل محیا
محیا
28 ساله از تهران
تصویر پروفایل محمد
محمد
37 ساله از ورامین
تصویر پروفایل وحید
وحید
38 ساله از تبریز
تصویر پروفایل سهیل
سهیل
28 ساله از شیراز
تصویر پروفایل شیوا
شیوا
42 ساله از رباط کریم
تصویر پروفایل پرستو
پرستو
46 ساله از آبادان
تصویر پروفایل بدون نام
بدون نام
47 ساله از تهران
تصویر پروفایل رضا
رضا
21 ساله از کازرون
تصویر پروفایل حسام
حسام
44 ساله از تهران
تصویر پروفایل مهسا
مهسا
40 ساله از تهران

سایت دوست یابی چه قوانینی دارد؟

تا پارک که کمی از باغ فاصله داشت رفتیم. سایت دوست یابی تهران ماشین را کنار پارک متوقف کرد که سایت دوستیابی خارجی گفت: -شما اینجا باشید من برم.

سایت دوست یابی چه قوانینی دارد؟ - سایت دوست یابی


سایت جدید دوست یابی

سایت دوستیابی خارجی با خنده گفت

بعد پوفی کوتاه کشید و گفت: -من عجیب دلم چایی و دوش آب گرم میخواد. دستهایم را بغل کردم و در تایید حرفش گفتم: -اوهم, منم! باز از آن نگاه مرموزهایش سمتم انداخت و سایت دوستیابی خارجی با خنده گفت: - خیله خب رویاپردازی نکنید, راه بیافتید بریم. چینی به بینیام دادم و رو به سایت دوست یابی پرسیدم: -حالا اون پارکه سرویس بهداشتی داره؟ نوید خواست چیزی بگوید که یاسین اعتراض گونه صدایم کرد: -یاس؟!

نگاهی سمتش انداختم و با دیدن سایت دوست یابی در المان گفتم: -چیه خو, نکنه حق سرویس بهداشتی رفتن هم نداریم, بعدشم من بخاطر خودش پرسیدم الان بریم کلی چایی میخوره, نصف شب دستشوییش میگیره بیچاره آواره میشه تا صبح میترکه شک. .. صدای خنده ی سایت دوست یابی بلند شد و یاسین دوباره و اینبار بلندتر گفت: -یاس!

چه عجب سایت دوست یابی در سوئد

بدون توجه به یاسین برگشتم سمت سایت دوستیابی خارجی که از ته دل میخندید و من تا حالا اینگونه خندیدنش را ندیده بودم, یعنی اصلا کلا خندیدنش را ندیده بودم, همیشه جدی بود و اخمو. نیش من هم ناخودآگاه باز شد و گفتم؛ چه عجب سایت دوست یابی در سوئد, ما یبار خندیدن شمارو دیدیم! صدای سایت دوستیابی خارجی بلند شد: -یاس, مگه خندیدن جرمه؟! برگشتم سمتش: -نمیدونم, ولی فکر کنم تو قانون سایت دوست یابی جرم بوده که تا حالا نخندیده!

یاسین چشم غره رفت که گفتم: راست میگم داداش, همیشه اخم داشت, آدم جرات نمیکرد نگاهش کنه, فکر کنم چون از تهران دور شده اینطوری بسه! با حرف سایت دوست یابی تهران که با تحکم گفت حرفم را خوردم و برگشتم سمت سایت دوست یابی که خیره ام بود با یک لبخند گوشهی لبش. نگاهم روی لبخندش ثابت ماند و بیشرف چقدر خوب میخندیدبریم دیگه دیره. با حرف یاسین بزور نگاهم را از نوید گرفتم و همقدمشان از باغ خارج شدیم. سوار ماشین تا پارک که کمی از باغ فاصله داشت رفتیم. سایت دوست یابی تهران ماشین را کنار پارک متوقف کرد که سایت دوستیابی خارجی گفت: -شما اینجا باشید من برم. چادر کرایه کنم هم غذا بخرم.

سایت دوست یابی در لندن برگشت

یاسین کمربندش را باز کرد و پرسید: -رستورانی جایی این نزدیکی ها هست؟ نوید سرش را تکان داد و گفت: -آره هست, فقط باشت پتو آوردین؟ سایت دوست یابی در لندن برگشت سمتم و پرسید: -پتو بالشت برداشتی؟ کوتاه جواب دادم: -نه! رو به سایت دوست یابی پرسید: -پتو بالشت کرایه نمیدن؟ - چرا میدن ف. .. پریدم تو حرفش و گفتم: -وای نه, تمیز نیستن! یاسین کوتاه نگاهم کرد و گفت: -چاره ای نیست, فکر نکنم کثیف باشه. اخمهایم را توهم کشیدم: -نیست, ول کن سایت دوست یابی در لندن من که تو ماشین میخوابم! نوید برگشت سمتم و گفت: -من برا خودم دارم پشت ماشین، خواستی از اونا استفاده کن.

سرم را تکان دادم: -اگه اشکالی نداره! سایت دوست یابی اناهیتا کوتاه کش آمد و با نگاهی خیره گفت: -نه چه اشکالی. اینبار نگاه خیره اش را یاسین هم متوجه شد, اخمهایش توهم رفت و نگاهم کرد. سرم را پایین گرفتم, صدای اه کوتاه سایت دوست یابی را شنیدم که بعدش گفت: -پس من رفتم. صدای باز و بسته شدن در آمد و سکوت عجیبی تو ماشین بود. خواستم از ماشین پیاده بشوم که سایت دوست یابی هلو صدایم کرد: -یاس؟ دوباره سرجایم نشستم و جوابش را دادم: -جانم؟

مطالب مشابه