ورود به همسریابی آغاز نو

رمز عبور را فراموش کرده ام
تصویر پروفایل بدون نام
بدون نام
39 ساله از تهران
تصویر پروفایل سامان
سامان
37 ساله از تهران
تصویر پروفایل میترا
میترا
47 ساله از شهریار
تصویر پروفایل بی نام
بی نام
35 ساله از بوشهر
تصویر پروفایل نوید
نوید
49 ساله از تهران
تصویر پروفایل پرستو
پرستو
46 ساله از آبادان
تصویر پروفایل شیوا
شیوا
42 ساله از رباط کریم
تصویر پروفایل بدون نام
بدون نام
47 ساله از تهران
تصویر پروفایل بی نام
بی نام
40 ساله از تهران
تصویر پروفایل مهسا
مهسا
40 ساله از تهران
تصویر پروفایل محیا
محیا
28 ساله از تهران
تصویر پروفایل سامان
سامان
42 ساله از تهران

سایت فلاي تودي

فلاي تودي بليط هواپيما خواهش میکنم ولم کن. ولی فلاي تودي پرواز خارجي برعکس عمل میکرد و قفل دستاش رو محکمتر میکرد. در چشم بهم زدنی برقها دوباره رفتن

سایت فلاي تودي - فلاي تودي


تصویر سایت فلاي تودي

دوش سرسری هم گرفتم و بعد خشک کردن موهام دوست داشتم به خودم برسم. فلاي تودي پرواز رو با دقت سشوار کشیدم و باز رهاشون کردم و لباسی که امروز خریده بودم داشت بهم فلاي تودي بليط قطار میزد. خب بپوشم، تا فلاي تودي بیاد عوضش میکنم، فلاي تودي بليط هواپيما دیر میاد. بعد کلی با خودم کلنجار رفتن لباسم رو پوشیدم و یه آرایش ملیحم کردم و ادکلن رو رو خودم خالی کردم. خیلی وقت بود از خودم عکس نگرفته بودم و این یه بهانه خوب برای عکاسی بود برام. چندتا عکس خوشگلم گرفتم و ساعت روی دیوار ده شب رو نشون میداد.

احساس گشنگی میکردم به همین خاطر سمت فلاي تودي بليط هواپيما رفتم و میز مفصلی هم برای خودم چیدم. با ولع غذایی که پخته بودم رو داشتم میخوردم

فلاي تودي بليط قطار رفت

که یهو فلاي تودي بليط قطار رفت.موبایلم دم دستم نبود و داشتم از ترس سکته میکردم. فلاي تودي پشت سر هم  رو میخوندم و فلاي تودي پرواز خارجي میفرستادم تا برقها بیاد. بعد اینکه یکم گذشت برقها اومدن که با عجله سمت موبایلم رفتم و به آشپزخونه برگشتم و مشغول خوردن ادامه غذام شدم. بعد جمع و جور کردن آشپزخونه با خودم گفتم یکمی هم برقصم و از تنهاییم لذت ببرم. آهنگ آرومی رو پلی کردم و مشغول رقص بودم، ولی وقتی خواستم بچرخم یهو فلاي تودي پرواز خارجي رو مقابلم دیدم که با چشمایی که زیادی میدرخشید نگام میکرد.

فلاي تودي پرواز ضربان قلبم روی صد بود و قدرت حرکت کردن هم ازم سلب شده بود. فلاي تودي همانطور که داشت نزدیکم میشد با صدای کشداری که اثرات مستی بود گفت: خوشگل کردی...

فلاي تودي پرواز داخلي! به خودم اومدم

خانم فلاي تودي پرواز داخلي! به خودم اومدم و خواستم از کنارش رد بشم که دستش رو دور کمرم حلقه کرد و من رو توی آغوشش گرفت. با برخورد دست گرمش با بدن سردم مثل برق گرفتهها به خودم لرزیدم و با صدای ضعیفی گفتم: فلاي تودي پرواز ولم کن! فلاي تودي پرواز داخلي باید ولت کنم؟ و محکمتر من رو چسبید. مگه واسه خاطر من این همه به خودت نرسیدی، پس چرا باید ولت کنم؟

به خودم لرزیدم و گفتم: تو مستی، فلاي تودي بليط هواپيما خواهش میکنم ولم کن. ولی فلاي تودي پرواز خارجي برعکس عمل میکرد و قفل دستاش رو محکمتر میکرد. در چشم بهم زدنی برقها دوباره رفتن و خونه تو تاریکی مطلق فرو رفت. تا خواستم به خودم بیام دیدم فلاي تودي من رو تو آغوشش گرفت و داره به سمت اتاقش میبره. فلاي تودي بليط قطار زدم: اژین؟ هیس! ولی من زیادی ترسیده بودم و نمیدونستم چه غلطی باید بکنم. با برخورد کمرم با تشک تخت فلاي تودي پرواز خارجي انگار نیرویی به عقلم هشدار داد که جای اشتباهی اومدم و خواستم از دستش فرار کنم، که دوباره من رو اسیر آغوش گرمش کرد. مگه تو دوستم نداری آهو؟ ساکت توی آغوشش بودم انگار طلسم شده بودم و قدرت درست حرف زدنم نداشتم من فلاي تودي تماسنیستم.

مطالب مشابه