انقد خوشحال بودم که زدم زیر گریه. میون گریه هام زمزمه کردم! مامان! سایت همسریابی آغاز نو جدید من رو از خودش جدا کرد و در حالی که فینفین میکرد ل**ب زد پاشو حاضر شو! ذوقزده و سرخوش از تخت پریدم پایین و هول هولکی لباسام رو پوشیدم. وقتی رسیدیم بیمارستان، جلوتر از سایت همسریابی آغاز نو جدید دوییدم سمت میز پذیرش.
سایت همسریابی دوهمدم تا من رو دید، چشاش برق زد
سایت همسریابی دوهمدم تا من رو دید، چشاش برق زد چشت روشن خانم! بیتوجه به ابراز خوشحالیش، چند باری دستم رو آروم کوبیدم رو میز سفید و هیجانزده گفتم کجاست سایت همسریابی دوهمدم؟ کجاست؟ لبخندی زد و در حالی که نگاهش کشیده میشد سمت یکی از اتاقا گفت اتاق شماره. ۷ دوون دوون رفتم سمت اتاقی که گفت. جلو در یه لحظه وایسادم. سرش رو برگردوند و یکی از اون لبخندای همیشگیش زد. سرعت قدمام رو بیشتر کردم و خودم رو رسوندم بهش. تو اون لحظات واقعا غیرقابل کنترل بودم.
خودم رو انداختم روش و تند تند بوسش کردم. تا آخش دراومد، خودم رو کشیدم عقب و صاف وایسادم. خجالتزده گفتم ببخشید. خندید و خواست جوابی بده که آدرس جدید سایت همسریابی آغاز نو هم از راه رسیدن. اونا هم به نوبت بوسش کردن و وایسادن کنارش. من دوباره گریهام گرفته بود. صدام لرزید آدرس جدید سایت همسریابی آغاز نو جات خیلی خالی بود.
لبخندی زد حالا که نمردم. گریه نکن عزیز دلم! چشم غره ای براش رفتم ا! خفه شو ببینم! کوتاه خندید و رو کرد سمت سایت همسریابی آغاز نو جدید ابراز احساساتش تو حلقم. چقد دلم تنگ این اصطلاحاتش بود! خندیدم و بهش خیره شدم که خیره به سایت همسریابی آغاز نو جدید بود. اگه ورود به پنل کاربری سایت همسریابی آغاز نو چیزیش میشد، من عمرا خودم رو میبخشیدم. شکرت که ازمون نگرفتیش! آدرس جدید سایت همسریابی آغاز نو رو بهم برگردوند. برای حفظ جونش باید سایت همسریابی دوهمدم رو از دست میدادم.
خیلی غمانگیز بود. ورود به پنل کاربری سایت همسریابی آغاز نو رو، روز بعد مرخص کردن. تو این یه روز خیلی با خودم کلنجار رفتم که با سایت همسریابی دوهمدم چیکار کنم. آخرش به این نتیجه رسیدم که باید مسیحا رو دور مینداختم. من بین یه دو راهی خیلی بدی بودم. ورود به پنل کاربری سایت همسریابی آغاز نو و مسیحا، برادرم و عشقم.
دلم ورود به پنل کاربری سایت همسریابی آغاز نو رو هم میخواست
نمیتونستم به خاطر کسی که دوسش دارم، برادرم رو، همخونم رو، تکیهگاه و پشت و پناهم رو تا پای مرگ بکشم؛ ولی دلم ورود به پنل کاربری سایت همسریابی آغاز نو رو هم میخواست. خیلی زیاد... دلتنگ صداش بودم. دلتنگ مهربونیاش. من به خاطر آدرس جدید سایت همسریابی آغاز نو کنار میذاشتم؛ اما محال بود فراموشش کنم. تا ابد تو قلبم میموند. با سیمکارت جدیدی که خودم خریده بودم، بهش اس ام اس فرستادم بیا همون جای همیشگی. نگاه آخر رو تو آینه به خودم انداختم. دوباره شده بودم همون دختر آشفته حال که شبیه جنازه ها شده بود.