ورود به همسریابی آغاز نو

رمز عبور را فراموش کرده ام
تصویر پروفایل اسماعیل
اسماعیل
29 ساله از ملایر
تصویر پروفایل شادی
شادی
24 ساله از رشت
تصویر پروفایل ریما
ریما
43 ساله از تهران
تصویر پروفایل ساحل
ساحل
29 ساله از کرمان
تصویر پروفایل سُرمه
سُرمه
42 ساله از شمیرانات
تصویر پروفایل آرزو
آرزو
38 ساله از کرج
تصویر پروفایل سحر
سحر
40 ساله از خوی
تصویر پروفایل مبینا
مبینا
28 ساله از تبریز
تصویر پروفایل بهنام
بهنام
31 ساله از شمیرانات
تصویر پروفایل سجاد
سجاد
36 ساله از اهواز
تصویر پروفایل ملیکا
ملیکا
31 ساله از اصفهان
تصویر پروفایل محمد
محمد
36 ساله از تهران

سایت همسریابی تهران موقت

همسریابی تهران موقت چشم دوختم. سایت همسریابی موقت تهران لباس رواز دستم گرفت و به پسرک داد و لباس رو در جعبه ای پیچید و به دستم داد.

سایت همسریابی تهران موقت - همسریابی


تصویر سایت همسریابی تهران موقت

با اضطراب نفس میکشیدم و سینه ام به شدت همسریابی تهران موقت و پایین میرفت. اونقدر گرمم شده بود که دلم میخواست لباسهایم رو از تنم جدا کنم. کانال همسریابی موقت تهران قدمی به سمتم برداشت و دستش رو زیر چونه ام گذاشت و سرم رو بلند کرد. اما چشمانم رو بستم که صدای سروش تک تک یاخته های بدنم رونوازش کرد. -عزیزم تو همه چیز منی. قراره فردا شب بشی همسرم برای همیشه. از چی خجالت میکشی؟ و بعد گرمی لبهاش رو روی لبهام حس کردم. اونقدر در حرکتی تند سرم رو عقب کشیدم که سروش با تعجب نگاهم کرد و بعد سری تکون داد و با دستش شونه هام رو گرفت و من به پشت چرخیدم. زیپ همسریابی تهران موقت رو با چنان ارامشی باال میکشید که به نظرم یک ساعت طول کشید. وقتی زیپ رو باال کشید باز با همون ارامش من رو به سمت خودش چرخوند و نگاهم کرد.

کانال همسریابی موقت تهران دورنیش بود

نگاهش گرچه گویای کانال همسریابی موقت تهران دورنیش بود اما لبخند زد و گفت: -سرت رو بلند کن ببینم چه شکلی شدی عزیزم... نفسم رو که تا اون موقع رد سینه ام نگه داشته بودم بیرون فرستادم و سرم روباال گرفتم.

اول از هر چیزی چشمان همسریابی صیغه موقت تهران توجه ام رو جلب کرد. انگار در نگاهش جشنی برپا بود. از لبخند روی لبش فهمیدم که از لباس خوشش امده. در نگاهش خودم رو میدیدم. همسریابی تهران موقت رو به سمت اینه کنار دستم چرخوندم و به خودم نگاه کردم. لباس به قدری زیبا رد تنم ایستاده بود که به قول همسریابی صیغه موقت تهران انگار اون رو برای تن من دوخته بودند. یقه لباس هشتی بود و نیمی از سینه ام مشخص بود. سپیدی تنم رو با موهای پریشون مشکی ام که بروی شونه ام ریخته شده بود پوشوندم و نگاهم رو به طرح روی لباس دوختم. سنگ دوزی های روی لباس از یقه دور گردنم شروع شده بود و تا میان لباس ادامه پیدا کرده بود و در انتها به مچ پایم میرسید. در روی ساق پایم چند ردیف سنگ دوزی به پشت لباس ادامه پیدا کرده بود و به دنباله کوتاه لباس میرسید. گردنم رو کج کردم و به دنباله لباس که ساده روی زمین افتاده بود خیره شدم.

سایت همسریابی موقت تهران نگذاشت

گردی پشت لباس با هاللهایی که روی انها هم سنگ دوزی شده بود طرح گرفته بود. سایت همسریابی موقت تهران نگذاشت بیشتر در نوع لباس کنجکاوی کنم وبا صدایی که تقریباً گرفته بود به من که وجودش رو کامالً فراموش کرده بودم گفت: -خوب پاییز جونم درش بیار همین رو میگیریم... و کانال همسریابی موقت تهران اینکه منتظر پاسخی از سمت من باشه از اتاقک بیرون رفت. و من از یاداوری نوع نگاهش و کالم که اهنگی خاص داشت دوباره شرم گونه هایم رو گلگون کرد. وقتی لباسم رو از تنم خارج کردم و از اتاقک خارج شدم همسریابی تهران موقت داشت با صاحب مغازه صحبت میکرد. به محض ورودم پسر باز هم همون نگاه هیزش رو به صورتم ریخت و با چرب زبانی گفت: -خانم ان موسسه همسریابی موقت تهران مبارکتون باشه لباس زیبایی رو انتخاب کردید. باز هم با اومدنتون ما رو سرافراز کنید... و من رد حالی که حتی نمیتوستنم به زحمت لبخند بزنم رد دلم گفتم: غلت کردی پسره پرو...

از این رو بدون لبخند تنها به تشکر کوتاهی اکتفا کردم و به همسریابی تهران موقت چشم دوختم. سایت همسریابی موقت تهران لباس رواز دستم گرفت و به پسرک داد و لباس رو در جعبه ای پیچید و به دستم داد. در حالی که هنوز گرم خداحافظی بود کارتی به سمت موسسه همسریابی موقت تهران گرفت و گفت: -این کارت مغازه منه هر وقت کاری داشتید ما در خدمتیم. و نگاهی به من کرد و لبخندی زد. دلم میخواست میتونستم احترام رو بگذارم کنار و با ناخن هایم به جان صورتش بی افتم. اما از همسریابی صیغه موقت تهران میترسیدم که مبادا درگیری بینشون پیش بیاد از این رو بی توجه به موسسه همسریابی موقت تهران از مغازه خارج شدم و به محض خروجم هوای تازه رو به دورن ریه هام فرستادم. پسر احمق به شدت روی اعصابم رفته بود. ای کاش میتونستم و حقش رو به کف دستش میگذاشتم. جداً مردم خجالت نمیکشن؟ نمیبینه سایت همسریابی موقت تهران کنارمه و اعلناً شماره میده. وای من. .. پاییز چقدر منفی شدی دختر. شاید منظوری نداشت.

مطالب مشابه