-دختر نفهم دخترم دخترای قدیم یه شرم داشتن انگار نه انگار به من میگه هلو داشتم غر میزدم
در خونه کناری خونه مادرجون باز شد. خونه دوستم بود که سالها بود رفته بود آمریکا میخواستم برم که چشمم خورد به قیافه اش اونم منو دید باورم نمیشد متن شعر کوتاه عاشقانه لاکچری ولی اون که آمریکا بود.کی برگشت از بهت بیرون اومدم واقعا داشتن یه دوست یه همراه یه همراز قابل اعتماد چقدر خوبه متن شعر کوتاه عاشقانه لاکچری دیونه آبتین خودتی ؟
بیوگرافی عاشقانه کوتاه لاکچری شعر بهترین دوستم بود
-ممنون من دیشب اومدم فکر نمیکردم تو هم برگشتی کجا بودی تو وقتی اومدم گفتن تو رفتی متاسفم بخاطر پدرو مادرت بیوگرافی عاشقانه کوتاه لاکچری شعر بهترین دوستم بود وقتی دیپلمشو گرفت باباش فرستادش آمریکا اونجا مهندسی عمران بخونه تو فکر بیوگرافی عاشقانه کوتاه لاکچری شعر بودم که صدای دادش بلند شد تازه یادم افتاده بود جریان رو براش تعریف کردم مرد از خنده پسر چه گندی به لباسَم زدی تو چرا اینجوری شدی منم از خواسته رفتم داخل همه با تعجب نگام میکرد نخون خودت کثیف نکن برو لباسِت عوض کن شعر کوتاه عاشقانه لاکچری بیارم یه دور تو شهر بزنیم صبر کن فقط ببینمشش بالیی به سرش بیارم دختر پررو مادرجون گفت: آبتین چی شد ؟چرا اینجوری شدی -چیزی نیست مادرجون یه شعر کوتاه عاشقانه لاکچری ت روم دارم میرم لباس عوض کنم سریع رفتم تو حمام و لباس عوض کردم رفتم بیرون دیدم بیوگرافی عاشقانه کوتاه لاکچری شعر تکیه داده به در شعر کوتاه عاشقانه لاکچری داره منو نگاه میکنه داشتم میخندیدم دادش رفت باالبه شاه داماد باالخره تشریف اوردن حمام دامادی تشریف برده بودین یه ساعت طول کشید اینو میبینی زیر پای خودم سبز شده یا اون یکی بخند خوبه بخند حقت با همون دخترا درخت بیدی که جلوی خونه مادرجون بود نشونم داد وگفت دیدم داره چرت میگه هلش دادم تو شعر کوتاه عاشقانه لاکچری خودمم رفتم نشستم یه خورده دیگه فک زد باالخره ساکت شد و یه اهنگ باحال گذاشت شهر تغییر چندانی نکرده بود
- مثل همیشه شلوغ و پر ترافیک خوشحال بودم
- از اینکه دارم به آرامش میرسم
- -تو هم هنوز شکمویی خاک توسرت
- هنو خسیسی آره ارواح شکمت باش
تا بریم آره میریم پاساژ آفتاب پیش دوستم بعد میریم یه ناهار باحال مهمان توجای خاصی داری میری ؟
رسیدیم پاساژ رفتیم پیش دوستش یه دوریم تو پاساژ زدیم دخترای خوشکلی اونجا بودن برای وقت گذرونی اونجا بودن یکی دوتا شماره شعر عاشقانه برای دوست خله گرفت بعد رفتیم یه رستوران تو خیابون چمران ناهارخوردیم هرچی خواستم حساب کنم شعر عاشقانه برای دوست نذاشت وقتی اومدیم بیرون گفت خب حاال کجا؟
شعر عاشقانه برای دوست گفت
شعر عاشقانه برای دوست گفت یا زلزله اومد فرار کن اگه منو ببینه تا مخمو نخوره ول نمیکنه سریع رفتیم تو اتاقش مثل سابق بود.یه بالشت و پتو اورد رو زمین خوابید به من گفت برم رو کاناپه منم چون اصوال بچه خوبیم تیشرتمو در اوردم رفتم زیر پتو خوابیدم.نمیدونم کی خوابم برده بود دیدم یکی نشسته روم داره میکوبه رو بدنم به طرز وحشیانه ایی با هر سختی بود دستمو از زیر پتو بیرون که شعر عاشقانه شبانه کوتاه خفه کنم باالخره موفق شدم پتو رو انداختم رو اون حاال جامون برعکس شد من نشستم روش با مشت کوبیدم روش حال جا بیاد تو حال زدن بودن دیدم صدای جیغ دخترونه میاد خاک برسر شعر عاشقانه شبانه کوتاه صداشو دخترونه کرده میخواستم بزنمش دیدم در اتاق باز شد شعر عاشقانه حافظ اومد داخل یه نگاه به پتو کردم یه نگاه به شعر عاشقانه حافظ اونم مات جلو در وایساده بود یه دفعه دیدم یه دستی از زیر پتو اومد در رفت طرف موهام و کشید جیغم رفت هوا دیدم یه دختر با صورت قرمز از زیر پتو اومد بیرون حمله کرد طرف من منم همونجور مچ دستشو گرفته بودم موهامو ول کنه متن شعر کوتاه عاشقانه لاکچری که از بهت در اومده بود اومد طرف ما دست دختررو گرفت جلوش گرفت نیاد طرف