ورود به همسریابی آغاز نو

رمز عبور را فراموش کرده ام
تصویر پروفایل رضا
رضا
34 ساله از ساوه
تصویر پروفایل احسان
احسان
27 ساله از خوی
تصویر پروفایل نجلا
نجلا
36 ساله از شمیرانات
تصویر پروفایل سعید
سعید
32 ساله از پاکدشت
تصویر پروفایل لاوین
لاوین
42 ساله از تهران
تصویر پروفایل عسل
عسل
25 ساله از تبریز
تصویر پروفایل عباس
عباس
36 ساله از گرگان
تصویر پروفایل سیده فاطمه
سیده فاطمه
44 ساله از ارومیه
تصویر پروفایل امیر
امیر
43 ساله از کاشان
تصویر پروفایل بارانا
بارانا
40 ساله از کرمان
تصویر پروفایل شهلا
شهلا
35 ساله از تهران
تصویر پروفایل مینو
مینو
49 ساله از تهران

صیغه روزانه ایلام ساعتی چقدر است؟

چه خوب زور میزد که با کانال تلگرام صیغه ایلام صمیمانه رفتار کنه و نذاره متوجه شم از سرکار خسته برگشته و هنوز اعصابش خورده! خیلی دفتر صیغه در ایلام!

صیغه روزانه ایلام ساعتی چقدر است؟ - صیغه روزانه ایلام


صیغه روزانه ایلام ساعتی

مامان: من حرفی ندارم. آهی کشیدم. صیغه روزانه ایلام این سرنوشت دفتر صیغه در ایلام نمیشه. دستی دستی دارم بدبخت میشم. این یه زندگی عادی به نظر میاد ولی شماره خاله ایلام عادی نیست. به هیچ وجه. نه من عروس خوشبخت یام و نه اون دوماد خوشبختی. یه اسامی خانمهای متقاضی ازدواج موقت ایلام بعد از اونجایی که نه اجازه کانال تلگرام صیغه ایلام توی درست کردن غذا کمکشون کنم و نه کار دیگه ای بکنم، رفتم توی حیاط و روی سنگهای سفید ایوون با صفاش نشستم.

امین رفته بود، دقیقا ده ثانیه بعد از قرائت یه صیغه ی مسخره! شاید اگه نمیرفت و مامان حمیده احساس شرمندگی نمی کرد، می ذاشتن یه کاری انجام بدم؛ ولی همه شون یه جوری من رو از سرشون باز کردن! حتی مامان و زینب! زینب این صیغه روزانه ایلام زیاد باهام حرف نمیزد. در کانال تلگرام صیغه ایلام که اسامی خانمهای متقاضی ازدواج موقت ایلام همیشه، دلم برای چرت و پرت گفتنهاش تنگ شده بود.

به بازی بچه ها توی حیاط خیر ه شده بودم. از اون ایل و تبار بزرگشون، وجود این همه بچه طبیعی بود و تنها موندن من غیر طبیعی! یکیشون اومد کنارم نشست. یه دختر ریزهمیزهی دفتر صیغه در ایلام بامزه بود. با دیدن لپهاش لبخندی زدم و با محبت نازش کردم و گفتم: چقدر خوردنی هستی! نیشش باز شد و با صدای بچگونه ش گفت: شماره خاله ایلام شما عروسی؟ متاسفانه آره.

اسامی خانمهای متقاضی ازدواج موقت ایلام. شما عاشق عمو

من پرنیام. چهار اسامی خانمهای متقاضی ازدواج موقت ایلام. شما عاشق عمو محمدامینی؟ خندیدم و موهای کوتاهش رو به هم ریختم و نشوندمش روی پام. زمزمه وار گفتم: خیلی شماره خاله ایلام. کانال تلگرام صیغه ایلام یعنی چی؟ یعنی بامزه. خندید و بلند شد. خواست بره توی خونه که بهش گفتم: چرا با بچه ها بازی نمیکنی؟ بامزه جواب داد: چون راهم نمیدن تو بازی! لبم رو گزیدم و گفتم: چرا؟ نمیدونم!

و بعد دوید توی خونه. دلم براش سوخت. من هم بچه بودم زیاد صیغه روزانه ایلام نمیدادن. چون تکبچه بودم و زیاد از بازی گروهی چیزی سرم نمیشد. همه ش خراب میکردم. دفتر صیغه در ایلام تقصیر تک فرزند بودنم نبود. تقصیر ننهم بود که نمیذاشت با هر کسی بازی کنم! شماره خاله ایلام تو اتاقم با اسباب بازیهام تنها بودم. زیاد هم اقوام رو نمیدیدیم تا بتونم با کسی بازی کنم. حسرت یه دل سیر بازی کردن به دلم مونده بود! نمیدونم چقدر مشغول نگاه کردن به بازی بچه ها بودم، ولی با باز شدن در حیاط و دیدن محمدامین، بلند شدم و به خودم اومدم. با همون اورکت مشکی و چهرهی در هم مدام نزدیکتر می شد.

با دیدنم سریع تغییر چهره داد و لبخند زد. خیلی صمیمی با بچه ها اسامی خانمهای متقاضی ازدواج موقت ایلام کرد و به من هم سالم کرد. چرا اینجا نشسته بودی؟ شونه دفتر صیغه در ایلام نداختم. دلیل خاصی نداره. از پنجره نیم نگاهی به درون خونه انداخت و گفت: میای بریم بیرون؟ با تعجب بهش نگاهی کردم و پرسیدم: صیغه روزانه ایلام خندید و گفت: نگران نباش نمی فهمن. نیم ساعت بیشتر نمیکشه؛ میریم یه بستنی تو پارک سر کوچه میخوریم میایم. باشه؟ چه خوب زور میزد که با کانال تلگرام صیغه ایلام صمیمانه رفتار کنه و نذاره متوجه شم از سرکار خسته برگشته و هنوز اعصابش خورده! خیلی دفتر صیغه در ایلام! موافقت کردم و با هم از خونه خارج شدیم و قدمزنان به سمتی که اون در نظر داشت حرکت کردیم. خیلی طول نکشید که به فضای سبز خلوتی رسیدیم که از سمت مقابل، مشرف به خیابون اصلی بود.

مطالب مشابه