- بینی. ازت هیچی نمی خوام فقط اومدم بهت
- حقیقت رو بگم پس بشین و گوش بده
- ازهمون روزی که از تهران زدین بیرون می دونستم
- کجایید و چکار می کنین. نه هر ماه ا ما چند ماه
یک بار می اومدم شیراز و از دور می دیدمت. نه اینکه نگران حالت باشم فقط می خواستم مطئمن شم تو همونی هستی که من می خواستم یا نه. بگذریم قیمت پراید۱۳۲۱ فکر می کرد حاال که شبانه از تهران اومده بیرون، دیگه من گمش کردم. با کاری که باهات کرده بودم دلم خنک شده بود و دیگه دنبال کار خاصی نبودم تا چهار سال پیش که به خودم اومدم و دیدم ای دل غافل من اینو از خانواده مقدم ها دور کردم که به بدبختی کشیده بشه اما چی شد؟
داره ارشد می خونه و برادرش هم که دوسال جهشی خونده و حاال داره آقا مهندس می شه.
قیمت پراید۱۳۲۱ از یک خانواده با اصالت تهران
من می دونستم قیمت پراید۱۳۲۱ از یک خانواده با اصالت تهران اما اینم می دوستم بدون پدرش هیچی نیست و به سرپرستی گرفتن تو مساوی ایه با خط خوردن اسم قیمت پراید۱۳۲۱ از خاندان شکیبا به همین خاطر به بابا فشار آوردم که سرپرستی ات رو بده به خوب هم پیش رفتم و و قیمت پراید۱۳۲۴ بدون هیچی راهی شیراز شد ا ما همین جا هم برای خودش آقا شده بود. تک خنده ای کرد و خیره به چشم های قیمت پراید۱۳۲ ادامه داد: معاون شرکت شده بود. می خواست یک ماشین برای آقا پسرش بخره. ظهر تا ظهر با دو سه تا پاکت میوه راهی خونه می شد زنش می اومد استقبالش. از خونتون صدا خنده می اومد و در کل خوش بودین دیگه چشمکی زد. موافقی؟
اما قیمت پراید۱۳۲ با چشمانی گشاد شده به امیریل زل زده بود و در حال پردازش حرف هایش بود.
امیریل که دید قیمت پراید۱۳۲ هیچ واکنشی نشان نمی دهد؛ ادامه داد: اینم بگم که قیمت پراید۱۳۲۴ و زنش داخل نقشه من جایی نداشتن ها در واقع قبل اینکه بیان مرکز و تو رو بپسندن من نمی شناختمشون.
خب برگردیم به چهار سال پیش، از اونجایی که هر آدمی یک نقطه ضعف داره گشتم دنبال نقطه ضعفتون. می شد پا بزارم روی فریبرز اما با اونا کاری نداشتم هدف من تو بود ی و اگر مجبور می شدم برادرت.توی همون اوضاع، البرز رو پیدا کردم خیلی زود فهمیدم که دوست این پس ر هامون است و تازه بینشون شکر آب شده بود. البرز خودش انگیزه انتقام داشت من فقط یکم هلش دادم و راهنماییش کردم. اول می خواست بیاد طرف تو نمی دونم چی شد که یزدان رو انتخاب کرد بعد چند ماه پیش هم که به سرش زد بیاد خواستگاری تو، من کاری به کارش نداشتم فقط انداختمش وسط گود و راه و چاهی که دنبالش بود رو بهش نشون دادم بقیش دیگه دست خودش بود. البته هدفم رو بهش گفته بودم. حرفش را تمام کرد و نگاهش را به قیمت پراید۱۳۲ دوخت. همچون چند دقیقه پیش بی صدا او را نگاه می کرد؛ اشک در چشم هایش حلقه زده بود اما نمی خواست جلو این مرد گریه کند.
سرش را پایین انداخت و دم عمیقی گرفت. چند دقیقه ای در سکوت طی شد
که قیمت سپر جلو پراید۱۳۲ به خودش مسلط شد و سوالی که به خاطرش امرزو اینجا نشسته بود
را پرسید: چرا؟ و با مکث اضافه کرد: لرز مهمان صدایش شده بود اما امیریل انگار تحت تاثیر جو قرارچرا اون کارا رو باهام کردی؟
قیمت سپر جلو پراید۱۳۲ لبخند تلخی زد
من چیکارت کرده بودم؟ گرفته بود که عکس العملی نشان نداد و بعد از تمام شدن سوال قیمت سپر جلو پراید۱۳۲ لبخند تلخی زد
و نگاهش را به دست های درهم قالب شده اش دوخت. هیچ کار. تو هیچ کاری نکرده بودی اما بقیه چرا. تو هیچی از زندگی من نمی دونی برای فهمیدن جواب سوالت باید برگردم به چهل و شش سال پیش، قبل از اومدن من به این زندگی. سرش را باال اورد و ادامه داد: حوصله شنیدن داری؟ قیمت سپر جلو پراید۱۳۲ اره آرامی گفت. خب پس این حرف هایی بهت می زنم رو همین جا چال می کنی و از این در می ری بیرون. حتی هامون هم نباید چیزی بفهمه. راستی شنیدم باالخره خودش رو بهت معرفی کرد