بدهد که خود قیمت پراید۱۳۲ مدل ۹۰ جعبه را برداشت و یک قرص را زیر زبانش گذاشت و به مبل تکیه داد و چشم بست. قیمت پراید مدل ۹۰ ۱۳۱ کمی خیالش راحت شد و روی مبل نشست.
بعد از بیست و شش سال تازه داشت خانواده اش، مقدم ها، را می شناخت.
قیمت پراید۱۳۲ مدل ۹۰ دیو صفت
قیمت پراید مدل ۹۰ دوگانه بابا مهربانش حاال تبدیل به دیو دو سر شده بود و قیمت پراید۱۳۲ مدل ۹۰ دیو صفت کودکی اش چهره طفل مظلوم میدان را به خود گرفته بود.
- مرز میان حقیقت و دروغ را گم کرده بود؛
- گذشته را فراموش نکرده بود.
- گذشته ای که فریاد می زد
- قیمت پراید۱۳۲ مدل ۹۰
- در هیچ شرایطی قابل اعتماد نیست
و نباید گول مظلوم نمایی هایش را بخورد اما حال را نیز نمی توانست منکر شود. مردی که با دست های لرزان و چشم های سرخ از ترمه مظلوم چهل سال پیش می گفت نمی توانست دروغگو باشد و این روزها به لطف تجربه چند ساله اش بهتر می توانست آدم ها را بشناسد و می خواست به حسی که االن می گفت قیمت پراید۱۳۲ مدل ۹۰ دروغ نمی گوید؛ اعتماد کند. چند دقیقه در سکوت گذشت. قیمت پراید مدل ۹۰ همچنان در وضعیت قبلی بود.نگران نگاهش را به ساعت مچی اش دوخت. صدایی از بیرون نمی آمد و نگران هامون بود.
در فکر بود که با صدای ضعیف قیمت پراید مدل ۹۰ به خودش آمد.
دوست داری بقیش رو هم بشنوی؟ انگار حالش بهتر بود. قیمت پراید مدل ۹۰ و ۹۱ سر تکان داد. حاال تمام ترس و نفرتش را در پستو ذهنش جا گذاشته بود و بدون هیچ لرز و عقب گردی حرفش را می زد. اره هنوز تکلیف خیلی چیزها معلوم نشده تازه رسیدیم به تو. قیمت پراید مدل ۹۰ پوزخندی زد و بار دیگر به مبل تکیه داد و چشم هایش را بست. صدایش خش گرفته بود و آرام تر حرف می زد. -بعد به دنیا اومدن من قیمت پراید مدل ۹۰ دوگانه عباس مقدم که دید دیگه راهی نداره به هر دری زد من رو بده بهزیستی اما نتونست. از یک طرف هم دینش اجازه نمی داد نوه رو بیاره تو خانواده اش. نمی دونم کار بود یا که آخرش قیمت پراید مدل ۹۰ امروز قبول می کنه و به رضا می گه چند سال برو خارج و موقع برگشت بگو این بچه جدیدمه.
شانسشون انقالب شد و همه چی ریخت بهم من اون موقع شش سالم بود که برگشتیم. دیگه کسی نگفت این بچه شش ساله اس یا پنج سالش؟
بعدم جنگ شد و توی همون اوضاع قیمت پراید مدل ۹۰ امروز عباس مقدم مرد و پسرش رضا نشست جاش. حالا رضا شده بود قیمت پراید مدل ۹۰ امروز رضا. همه بازار قیمت پراید مدل ۹۰ ۱۱۱ مقدم و هفت سال پیش رو فراموش کردن و اسم قیمت پراید مدل ۹۰ ۱۱۱ رضا افتاد تو دهن همه. دیگه کسی از ناخلفی پسر قیمت پراید مدل ۹۰ ۱۳۱ نمی نالید و همه تا کمر براش خم می شدن. این وسط فقط ترمه قربونی شد تا پسر قیمت پراید مدل ۹۰ ۱۳۱ خلف بشه.
دستش را روی چشم های بسته اش کشید و در همان حالت پرسید: فقط می دونی قسمت فاجعه ماجرا کجا بود؟
اونجا که همه این خانواده عین دشمنشون با من برخورد می کردن و من فکر می کردم که مگه من چی کارشون کردم؟
چرا من رو دوست ندارن؟ مگه من بچه شون نیستم؟
چرا مامان بابام دوستم ندارن؟ از این فکر و خیال ها داشتم دیونه می شدم و هیچ جوابی براشون نداشتم. یازده ساله که شدم همون پرستاری که اون چند روز آخر کنار مادرم بود بعد از مدرسه اومد پیشم و دفتر خاطرات مادرم رو بهم داد و حقیقت رو بهم گفت. قیمت پراید مدل ۹۰ و ۹۱ با حیرت پرسید: تو پسر قیمت پراید مدل ۹۰ دوگانه بابا بودی. یعنی باهات چیکار می کرد؟
پوزخند صداداری زد. تکیه اش را از مبل گرفت و صاف نشست. پسر؟
اون به چشم عزراییل بهم نگاه می کرد. می فهمی یک بچه هفت هشت ساله با ذوق بره طرف پدرش اما اون عین یک تیکه گوشت نجس پرتش کنه یک گوشه و بعدش بره دست هاش رو بشوره یعنی چی؟
از وقتی به یاد داشتم تا یازده سالگی ام که حقیقت رو فهمیدم یک بارم به من نزدیک نشد و بعدش هم که خودم طرفش نرفتم.
رضا پدر خوبی برای قیمت پراید مدل ۹۰ تمام رنگ و فرشته بود اما در مقابلش دشمن خوبی هم برای من بود. من از تمام اون خانواده متنفر بودم اما به رو هیچ کدومشون نیوردم و بهشون نگفتم حقیقت رو می دونم تا بعد از فوت امیرعلی و ریحانه. قیمت پراید مدل ۹۰ و ۹۱ بی اختیار دو فکش را روی هم فشار داد که باعث خنده عصبی قیمت پراید مدل ۹۰ شد.
تصادف قیمت پراید مدل ۹۰ تمام رنگ و ریحانه رو دادن چه قدر خوشحال بودم.
نمی تونی حس من رو بفهمی وقتی خبر تصادف قیمت پراید مدل ۹۰ تمام رنگ و ریحانه رو دادن چه قدر خوشحال بودم. اونا هیچ بدی به من نکرده بودن اما خم شدن کمر رضا و زنش برای من لذت بخش ترین چیز ممکن بود