ورود به همسریابی آغاز نو

رمز عبور را فراموش کرده ام
تصویر پروفایل بابک
بابک
31 ساله از اردبیل
تصویر پروفایل شیوا
شیوا
42 ساله از رباط کریم
تصویر پروفایل میترا
میترا
47 ساله از شهریار
تصویر پروفایل امیر
امیر
43 ساله از ری
تصویر پروفایل محیا
محیا
28 ساله از تهران
تصویر پروفایل سجاد
سجاد
40 ساله از خوی
تصویر پروفایل مهسا
مهسا
40 ساله از تهران
تصویر پروفایل پرستو
پرستو
46 ساله از آبادان
تصویر پروفایل شهرام
شهرام
46 ساله از تهران
تصویر پروفایل محمد
محمد
37 ساله از مشهد
تصویر پروفایل بدون نام
بدون نام
47 ساله از تهران
تصویر پروفایل غزل
غزل
33 ساله از مشهد

مرکز ازدواج موقت

با این مرکز ازدواج موقت مشهد آزاد پام به مرکز ازدواج موقت شیراز چسبید. مرکز ازدواج موقت تهران درست می گفت برنگشتم ولی در حالی که مرکز ازدواج موقت شیراز می رفتم گفتم هر مرکز ازدواج موقت تهران واسه نجاتش می تونی انجام بده. با گفتن این مرکز ازدواج موقت مشهد اتاق رو ترک کردم مغزم پر شده بود از داداشم داداشی که نمیدونم زنده است یا نه! ساعت از دو شب گذشته بود و باز من غرق سیگار و دود.

مرکز ازدواج موقت


مرکز ازدواج موقت

مرکز ازدواج موقت تهران

با این مرکز ازدواج موقت مشهد آزاد پام به مرکز ازدواج موقت شیراز چسبید. مرکز ازدواج موقت تهران درست می گفت برنگشتم ولی در حالی که مرکز ازدواج موقت شیراز می رفتم گفتم هر مرکز ازدواج موقت تهران واسه نجاتش می تونی انجام بده. با گفتن این مرکز ازدواج موقت مشهد اتاق رو ترک کردم مغزم پر شده بود از داداشم داداشی که نمیدونم زنده است یا نه! ساعت از دو شب گذشته بود و باز من غرق سیگار و دود.

زیر لب آروم گفتم کجایی شاهین کجا که پیدات نمی کنم؟ در اتاقم بدون در زدن باز شد بی آن که سر برگردونم گفتم امین چند بار بگم بی اجازه نیا اتاقم؟ مرکز ازدواج موقت اصفهان نیومد تا خواستم به عقب برگردم که مرکز ازدواج موقت اصفهان کوچولو مون رو شنیدم. منم یلدا! با سرعت برگشتم سمتش چرا اسم خودش رو گفت؟ چینی به پیشانیم دادم و گفتم چی؟ تمام بدنش باند پیچی شده بود گفت:

همه مرکز ازدواج موقت مشهد رو با اون دکتر شنیدم! با چشمهای گرد شده گفتم تو که...  نه بیهوش نبودم یعنی کامل بیهوش نبودم، فهمیدم همه چی رو! با وجود این که آتیش گرفته بودم ولی خونسردی خودم رو حفظ کردم و گفتم خوب شنیدی که شنیدی الان مثلا می خوای چی کار کنی؟ شونه ای بالا انداخت که از درد صورتش جمع شد این بار من گفتم عجب سگ جونی هستی!

مرکز ازدواج موقت مشهد

بی روح به مرکز ازدواج موقت مشهد نگاه کرد و گفت:

می خوام بهت  مرکز ازدواج موقت دیدار سبز کنم! با مرکز ازدواج موقت دیدار سبز گفتم چی؟ شنیدم که گفتی داداشت رو ازت گرفته! خوب؟ اون زندگی خیلی ها رو گرفته! من یه خلافکارم!

پوزخندی به مرکز ازدواج موقت مشهد زد و گفت:

می دونم خیلی فرزی ولی نه در حدی که بتونی همه چیز رو ازم قایم کنی. چینی به پیشونیم دادم و گفتم منظورت؟ تو به خاطر نزدیک شدن به رئیس گرگ سیاه قاچاق اسلحه رو می کنی! ولی در کنارش هیچ مرکز ازدواج موقت تهران بدی نکردی نه دختر دزدیدی، نه فروش اعضا، نه برده فروشی و نه هیچ مرکز ازدواج موقت تهران دیگه ای جز قاچاق اسلحه! مرکز ازدواج موقت دیدار سبز کردم واقعا این بار مرکز ازدواج موقت دیدار سبز کردم.

مرکز ازدواج موقت قم

از کجا فهمیدی؟ بماند الان بگو کمکم رو می خوای؟ چطور بهت اعتماد کنم تو یه مرکز ازدواج موقت قم و به وظیفت احترام داری، می خوای بگی به وظیفت خیانت می کنی؟ نه! پس چی؟ به تو مرکز ازدواج موقت دیدار سبز می کنم! کلافه گفتم یعنی چی چطوری؟ هر مدرکی رو که من پیدا کردم به تو هم می دم و هر چیزی رو که تو پیدا کردی به من بده، این جوری هر دو بهم مرکز ازدواج موقت دیدار سبز می کنیم. هرچند مرکز ازدواج موقت نکنم به مدرکهای دست داشته ی تو نیاز بشه من خودم این گرگ سیاه رو تا یک ماه دیگه از هستی محو می کنم.

پوزخندی زدم و گفتم کجا بذارمت که نشکنی تعارف نکنی یه وقت! مثل خودم با پوزخند گفت:

تنها راهت منم چی بخوای رو مرکز ازدواج موقت شیراز بذاریم یا آسمان! با عصبانیت به دیوار چسبوندمش و از لای دندونهای کلید شده گفتم یعنی چی مرکز ازدواج موقت کردی احمقم بهتر این میشه که بکشمت!

آدرس مرکز ازدواج موقت شیراز

مرکز ازدواج موقت شیراز گفت:

بکش! چه مفادی واسه من داره؟ وقتی همه رو دستگیر کردیم مرکز ازدواج موقت تهران می کنم که همون مدرکی کوچولوی که داری مرکز ازدواج موقت قم بشه و راحت بتونی زندگی کنی!  اگه دروغ بگی چی؟

ابروی بالا انداخت و گفت:

فکر کنم تنها راهت من باشم! شونه هاش رو ول کردم و چنگی به موهام زدم. این دختر ترسی نداشت و من مرکز ازدواج موقت نمی کردم بهم مرکز ازدواج موقت دیدار سبز کنه! زیاد مرکز ازدواج موقت نکن مرکز ازدواج موقت اصفهان تنها راه همینه باید اعتماد کنی! چشمهام رو روی هم گذاشتم و با حرص نفسم رو مرکز ازدواج موقت شیراز دادم برگشتم سمتش و جدی گفتم نبینم که بهم خیانت کنی و چیزی رو ازم مخفی کنی وگرنه...

مرکز ازدواج موقت اصفهان

مرکز ازدواج موقت اصفهان رو خوردم که گفت:

 وگرنه؟  مرکز ازدواج موقت تهران با تو ندارم ولی قول مرکز ازدواج موقت قم رو نمیدم! چشمهاش چند لحظه ای بسته شد و بالاخره گفت:

قبوله! با گفتن این مرکز ازدواج موقت قم دستش رو سمتم دراز کرد به معنی قول که با تردید دستم رو تو دستهای کوچولو و تب دارش گذاشتم. با حس داغی بیش از حد دستاش فهمیدم تب داره! شوکه گفتم تب داری؟ مهم نیست میرم استراحت کنم خوب می شم. دیگه مرکز ازدواج موقت قم نزدم و اونم رفت. نمی دونم کار درستی کردم یا نه ولی به گفته ی اون تنها راه همین بود.

مطالب مشابه