ورود به همسریابی آغاز نو

رمز عبور را فراموش کرده ام
تصویر پروفایل شهرام
شهرام
49 ساله از تهران
تصویر پروفایل ماه
ماه
39 ساله از تهران
تصویر پروفایل مهسا
مهسا
40 ساله از تهران
تصویر پروفایل غزل
غزل
33 ساله از مشهد
تصویر پروفایل فلای
فلای
46 ساله از نجف آباد
تصویر پروفایل بدون نام
بدون نام
47 ساله از تهران
تصویر پروفایل سحر
سحر
40 ساله از خوی
تصویر پروفایل محمد
محمد
31 ساله از خوی
تصویر پروفایل محیا
محیا
28 ساله از تهران
تصویر پروفایل حسام
حسام
44 ساله از تهران
تصویر پروفایل حمیدرضا
حمیدرضا
37 ساله از نجف آباد
تصویر پروفایل شیوا
شیوا
42 ساله از رباط کریم

مرکز صیغه قم کجاست؟

با سر صحبت های مرد را تایید کرد. مرکز صیغه قم نگاهی به مرکز صیغه در قم انداخت: -چرا قربان. شماره ی پسرش رو داشتیم و تماس گرفتیم.

مرکز صیغه قم کجاست؟ - صیغه قم


تصاویر مرکز صیغه قم

با سر صحبت های مرد را تایید کرد. مرکز صیغه قم نگاهی به مرکز صیغه در قم انداخت: چرا شماره ی پسرش رو داشتیم و تماس گرفتیم. گفت که خودشو زود می رسونه کسی نبوده خبرش کنین؟ بچه ای.. . چه می دونم فامیلی؟ مراکز صیغه قم دوباره مرد همسایه را مورد خطاب قرار داد: من فامیلی تون رو یادم رفت؛ شما چه قدر می شناسین ایشون رو؟ مرد که مشخص بود کمی از استرسش کمتر شده، با لبخند گفت: سعیدی هستم...

آقای حق پرست رو خب زیاد نه.. . مرکز صیغه یابی در قم برجِ و همسایه ها زیاد هستن. من طبقه ی سوم غربی زندگی می کنم و ایشون شش غربی.. . مراكز صيغه در قم خوبی بودن، توی جلسه ها شرکت می کردن و پارسال یه مدتی به عنوان مدیریت برج فعالیت کردند اما فکر کنم به خاطر مسائل کاری شون، ادامه ندادن. مرد فهمیده و ارومی بودن. اما در کل شناخت چندانی نداشتم در حد سالم و احوالپرسی.. . . آدرس مرکز صیغه قم سری تکان داد.

از این بیشتر هم توقع نداشت: کس دیگه ای نیست که کمی بیشتر در موردش بدونه؟ به جای مرد، رضایی جواب داد: چرا مراکز صیغه قم اون مردی که زمین نشسته، همسایه و پسر داییش هست. مرکز صیغه در قم بدون درنگ به سمت مرد رفت و مرکز صیغه یابی قم و اقای سعیدی هم دنبالش راه افتادند. مرد که تقریبا هم سن و سال مقتول بود؛ با دیدن مرکز صیغه قم بلند شد و ایستاد. مردمک هایش اشک آلود و ترسیده میان چشمانش می چرخید. سالم اقا، من مراکز صیغه قم بهنام هستم.

آدرس مرکز صیغه قم ادامه بدهد

زیر نگاه دقیق و نافذ مرکز صیغه یابی قم، کمی معذب شده بود و فقط سرش را تکان داد تا آدرس مرکز صیغه قم ادامه بدهد: می شه خودتون رو معرفی کنین؟ گویا شما یه نسبتی با مقتول داشتین؟! واقعا مرده؟ مرکز صیغه در قم سرش را به نشانه ی تایید تکان داد: بله متاسفانه.. . بهتون تسلیت می گم! سر مرد پایین افتاد و چند بار با ناباوری تکانش داد:. . آخه چرا جناب مرکز صیغه قم اون ادمی بدی نبود. همیشه با آبرو زندگی کرد. بنده مراكز صيغه در قم زنش حالش خیلی بد شد. چرا آخه کشتنش؟ مراکز صیغه قم نفس عمیقی کشید و به سمت ماشین نگاه کرد. افرادش هنوز مشغول بررسی صحنه بودند.

هیچ وقت حوصله ی سر و کله زدن با آدمها را نداشت. وقتی نگاهش با چشمان یکی از افرادش گره خورد، با اشاره ی چشم و ابرو، آلما را نشان داد. ستوان که متوجه منظورش شده بود؛ آلما را صدا کرد: مرکز صیغه یابی قم معین، مرکز صیغه قم با شما کار دارن. .. مرکز صیغه در قم از کنار در ماشین فاصله گرفت و کیسه ی مخصوص مدارک جرم که در دست را داشت را به یکی از افراد پایگاه سپرد، چند لحظه ی بعد، روبروی مافوقش ایستاده بود: بله قربان؟ این اقا با مقتول نسبت دارن. ... هر سوالی مراكز صيغه در قم ازشون بپرس. .. به آقای سعیدی اشاره کرد و ادامه داد: ایشون هم قتل رو گزارش داده. روال کار را دنبال کن. بعد از هفت ماه کار کردن در کنار فرمانده ی سخت گیر و بد اخالقش، به خوبی متوجه منظورش شد! بله چشم. .. آلما بی معطلی مشغول کار شد و آدرس مرکز صیغه قم به طرف ماشین برگشت و همان لحظه صدای گرم و پر از انرژی مرکز صیغه یابی در قم را شنید. سالم دکتر، خوبی؟

مطالب مشابه