ورود به همسریابی آغاز نو

رمز عبور را فراموش کرده ام
تصویر پروفایل آنا
آنا
51 ساله از کرج
تصویر پروفایل پريناز
پريناز
37 ساله از مراغه
تصویر پروفایل جهان
جهان
28 ساله از بندر عباس
تصویر پروفایل نسیم
نسیم
38 ساله از اردبیل
تصویر پروفایل حسام
حسام
31 ساله از تبریز
تصویر پروفایل لینا
لینا
29 ساله از شیراز
تصویر پروفایل مهناز
مهناز
30 ساله از دماوند
تصویر پروفایل علی
علی
56 ساله از کرج
تصویر پروفایل بدون نام
بدون نام
30 ساله از اهواز
تصویر پروفایل شهلا
شهلا
35 ساله از تهران
تصویر پروفایل محمد
محمد
35 ساله از کرج
تصویر پروفایل ونوس
ونوس
39 ساله از شهرکرد

همسریابی آغا نو

همسریابی آغازی نو صفحه اصلی زندگی من فقط مهربونی بیش از حدم بود و وفایی که برای همسریابی آغا بی لیاقت زندگیم صرف کردم. خوبیای همه شده

همسریابی آغا نو - همسریابی


تصویر همسریابی آغا

 مشترکی که با همسریابی آغا داشت رو نمی شد انکار کرد. دست های چروک و زمختش گونه ی لطیفم رو نشونه گرفت و نوازش کرد همسريابي آغاز به خاطر زخمتی و سختی دستهاش بیشتر به شکنجه می خورد تا نوازش! چشمهاش با دیدن نگاه انزجار بخشم شدن بارون بهاری و گوله گوله مثل شکوفه های درخت گونه ش رو هدف قرار دادن. لب گزید و با مهربونی گفت: چقدر بزرگ شدی همسریابی آغاز نو! لبخند مضحکی زدم و گفتم: کدوم همسریابی آغاز نو پنل کاربری مطمئنی من دخترتم؟ این همه سال کجا بودی عوضی؟ ها؟ کجا بودی نامرد؟

چشمهای غم آلودش رو بهم دوخت و لب گزید و نجوا گرانه لب زد: همهجا اسمت بود آینازم! از فرط عصبانیت چشمهام رو به تاریکی مهمون کردم و زیر لب غریدم: اسم منو نیار همسریابی آغا! من آیناز نیستم من خیلی وقته شدم رستا! از همون موقع که تو نامردی رو در حقم تموم کردی. گوله های اشک پذیرای گونه ی لطفیش شد و من هیچ توجه ای بهش نکردم. رعشه ی بدی در تنم ایجاد شد و باعث شد توی خودم جمع بشم.

 من مادرتم آیناز! بی رحم نباش. پوزخندی به حرف مضحکش زدم ک باعث شد لبخندش تبدیل به بغض بشه انزجار و تنفر رو توی چشمهام ریختم و لب زدم: همسریابی آغازی نو! همسريابي آغاز مادر؟! کجا بودی اینهمه سال؟ از شدت غم گونهش لرزید و با گریه گفت: همسریابی آغاز نو حواسم بهت بود.

همسریابی آغاز نو پنل کاربری طوری، تو دیگه خون به جیگرم نکن

نکن با قلب بیچارهم همسریابی آغاز نو پنل کاربری طوری، تو دیگه خون به جیگرم نکن که داغ جوون بدجوری توی دلم بی داد می کنه. در حین اینکه هق هق می کردم دسته ی سرد ویلچر رو گرفتم و استوار ایستادم و بدون هیچ لطافتی گفتم: همسریابی آغاز نو جستجوی کاربران مادرم الان زیر خروار ها خاک، دقیقا همونی که تو میگی داغ توی دلت گذاشت توی دل منم بدجوری گذاشت! یکم از شاهکارت تعریف کن زمان دوستی فرد زیاده دور و برم زمان غمِ که همه ول میپَرن!

همسریابی آغا هم بساط غم و غصه ت رو جمع کن ببر جایی که خریدار داشته باشه و.. . پرید وسط حرفم و گفت:  راجبم فکر کن تو نیاز به مادر داری! ما بین حرفش نع ره زدم: ببند دهنتو نمی خوام بدونم همچین آدمی مادرم بوده من ازت متنفرم، می فهمی متنفر! همسریابی آغاز نو قدری که من توی زندگیم حیوون راه دادم حضرت نوح تو کشتیش نداد. من.. . - عاقلنه فکر کن، تو هنوز فرصت زندگی داری. همسریابی آغازی نو رو روی بینیم گذاشتم و با غم عجیبی گفتم: هیس!

هیچی نگو، دختر مقابلت خیلی وقته مرده! فقط نفس می کشه، من دختر خوبی بودم؛ فقط آدمهای اطرافم باعث شدن روز به روز بمیرم پس تنهام بزار. باد سردی وزید و چادرم در هوا به رقص در اومد و جای اشکهام روی صورتم خیس شد و نفسم مقطع! درد بدی که توی قلبم رو دریده بود و آماده ی جنگ شده بود برای از پا درآوردن من!

همسریابی آغازی نو صفحه اصلی زندگی من فقط مهربونی بیش از حدم بود

همسریابی آغازی نو صفحه اصلی زندگی من فقط مهربونی بیش از حدم بود و وفایی که برای همسریابی آغا بی لیاقت زندگیم صرف کردم. خوبیای همه شده مثل بخاری ماشین! گرمم می کنه ولی بعدش حالم رو بهم می زنه. سینم شدید خس خس می کرد و تنفس مقطع به ریهم می رسید. شده بودم مثل ماهی که برای بلعیدن اکسیژن تلش می کنه. دستی به گوشه ی لبم کشیدم با دیدن خون غلیظ و شور مزه ی درون دهانم "همسريابي آغاز" از مابین لبهای ترک خوردم خارج شد.

مطالب مشابه