راست میگفت، کاملا حق با صیغه موقت ساری بود. جمله به جملهاش نمک به زخمم میپاشید. بغضم سنگینتر شد و اشکام یکی یکی رو گونه هام نشست. توجهی به اشکام نکرد قوی باش لیلی! بشکن کسی رو که تو رو شکست. اینقد ضعیف نباش! تو داری برای کسی خودت رو نابود میکنی که پشیزی واسش ارزش نداری. جمله آخرش کاری بود.
یهو داد زدم بسه صیغه موقت در ساری
یهو داد زدم بسه صیغه موقت در ساری؛ تمومش کن! بعد با گریه و صدای آروم ادامه دادم نگو اینا رو، نگو! حرفاش حس کینه و نفرت رو تو دلم کاشت. اگه تو اون لحظه صیغه موقت ساری پیشم بود میکشتمش! اشکام رو پاک میکردم که صدای سایت صیغه ساعتی در ساری بلند شد. با دیدن شمارش اخمام رو کشیدم تو هم. صیغه موقت ساری و ساناز با فاصله کمی از هم پرسیدن کیه؟ نگاهم رو از مراکز صیغه موقت در ساری گرفتم و تعجب کرده نگاه انداختم بهشون خودشه. بعد هم بدون توجه به پچ پچای گنگ و گیجشون، اس ام اس رو باز کردم تو حیاط مراکز صیغه موقت در ساری بیا بیرون.
حرفای صیغه موقت در ساری خیلی آتیشیم کرده بود و حالا میتونستم بگم ازش متنفرم! این سایت صیغه ساعتی در ساری رو با بند بند وجودم حس میکردم. شاید بد نبود برم و به خاطر این همه سایت صیغه ساعتی در ساری که براش ریختم و اون تنهام گذاشت، هر چی مستحقشه بارش کنم. به تندی صیغه موقت در ساری شدم و با قدمای بلند رفتم بیرون.
مراکز صیغه موقت در ساری میدونستم صورتم سرخ شده، به معنای واقعی کلمه در حال انفجار بودم. با نگاه خشمگینم حیاط رو دید زدم. کنار همون نیمکت همیشگی وایساده بود. رفتم سمتش؛ محکم و عصبی. چرخید سمتم، جا خوردم. واقعا جا خوردم! بدون اینکه خودم بخوام، جیغ خفیفی کشیدم. چش شده بود؟ این همون آدم بود که ماه پیش دیدم؟ نه! برام مهم نیست. زود خودم رو جمع کردم و اخم غلیظی به صورتم زدم. با سردترین لحن ممکن گفتم تو اینجا چیکار میکنی؟ انگار منتظر همین لحن و برخورد ازم بود.
سایت صیغه ساعتی در ساری داد زدم به زبون نیار!
لحنش محزون بود لیلی... پر سایت صیغه ساعتی در ساری داد زدم به زبون نیار! اسم من رو به زبون نیار که لایقش نیستی. سرش رو انداخت پایین و با شرمندگی گفت می...دونم. اینم بازی جدیدش بود. ادای مظلوما رو درمیآورد واسه چی اومدی اینجا؟ نگاه غمگینش رو دوخت به صیغه موقت ساری پر از نفرتم. صداش غمگینتر از چشماش بود دلم... واست تنگ شده بود. مغزم سوت کشید. کثافت! انگار عشق اولش تنهاش گذاشته حالا اومده پیش من. خشم و کینه ام صد برابر شد. دیگه اختیار حرکاتم مراکز صیغه موقت در ساری خودم نبود. دست چپم رو به صیغه موقت در ساری کردم و محکم زدم زیر گوشش. انگشتام به گزگز افتاد؛ اینقد که ضربه ام محکم بود.