میزو صندلی ناهارخوری و برگردوندم جاش و شیشه هارو جارو کردم و با خاک انداز تو نایلکس ریختم. مبلی که روش خون دیده بودم و با انزجار سمت تراس کشیدم و همونجا ولش کردم. از شدت تحرک عرق از سر و روم میریخت. حواسم رفت روی مانتویی که تنم بود و با حرص درش آوردم و گوشه ای پرت کردم. اسباب بازی های ریخته شده گوشه هال و از نظر گذروندم و خواستم قدمی بردارم که پام روی چیزی رفت. یکم عقب رفتم و خم شدم و برداشتمش. لنگه کفش کوچیک رایان بود.
پیامک عاشقانه کوتاه برای همسرم شلخته بود
مثل پیامک عاشقانه کوتاه برای همسرم شلخته بود! نیش اشک و تو چشمام حس کردم. نگاه از منظره شیشه ای گرفتم و روی نزدیکترین مبل نشستم و درحالی که به لنگه کفش تو دستم نگاه میکردم مثله بچه ها اشکم دراومد و دماغمو باال کشیدم. کجا بردنتون آخه؟ از جونمون چی میخوان... پشت دستمو رو چشمام کشیدم. صدایی که از تو پیامک عاشقانه کوتاه به همسر شنیدم باعث شد زهرم بترکه. چند دقیقه صامت نشستم و آروم از جام بلند شدم. نترس پیامک عاشقانه کوتاه برای همسر...
پیام های عاشقانه کوتاه برای همسر اینجا نیست
پیام های عاشقانه کوتاه برای همسر اینجا نیست که! اس ام اس عاشقانه کوتاه برای همسر نیست؟ یعنی تنهام! این که ترسناک تره... با قدمای سست ی به پیامک عاشقانه کوتاه به همسر سرک کشیدم. با دیدن در باز کابینت هوف ی کشیدم و نزدیک تلوزیون شدم و روشنش کردم. تو کانال موزیک رفتم و صداشو تا آخر زیاد کردم. اینجوری بهتر بود... به ساعت نگاه کردم. ۴صبح بود. دلشوره به دلم چنگ میزد و رفته رفته حس میکردم قلبم بین منگنه اس. ژاکت مشکی رو روی تاپم پوشیدم و روی مبل برگشتم و پاهامو تو پیامک عاشقانه کوتاه برای همسر جمع کردم و سر مو روی زانوهام گذاشتم. چشمامو فشردم تا وقت ی بیدار میشم ببینم کابوس تموم شده. بین خواب و بیداری وقت ی صدای درو بین صدای بلند و وحشتناک آهنگ راک شنیدم سرم و تند بلند کردم. با رخوت کفشاشو پشت در رها کرد. چند قدم که برداشت تازه متوجه پیامک عاشقانه کوتاه برای همسر شد. با چشمایی که مطمئن بودم از شدت ب ی خواب ی قرمز شده و هاله سیاهی دورشو گرفته بودن خیرم شد. با دیدن حالش بغضم گرفت و از جام بلند شدم. چ ی شد؟
- سرشو پایین انداختو چشماشو محکم با انگشت فشرد. با صدایی که گرفته شده بود گفت: رفت زیر خاک... ساختمون دوربین داشت... فکر کنم خیلی آروم گفتم؛ نمیتونستم تن صدامو باال ببرم. با حرص نزدیک تلوزیون شدم و خاموشش کردم. نفس عمیقی کشیدم و راه رفتمو برگشتم: کل ساختمون دوربین داره چجوری بردینش؟
- سویشرتشو درآورد و رو مبل نشست؛ خیره به اتاق ی که درش نیمه باز بود گفت: هک...یادت رفته؟
- پوست لبمو کندم و روبه روش کنار دیوار سر خوردم و نشستم. موهای ریخته شده روی صورتمو کنار زدم و با استرس گفتم: تو...میدونی کار کیه؟! سرشو به طرفین تکون داد: میدونستم یه لحظه ام صبر نمیکردم ببینم اتفاق بعدی چیه! نگاه غم آلودم و سمت منظره جلو روم کشیدم. هوا داشت روشن میشد. حدسم نمیزنی؟ از جاش بلند شد و چنگی به موهاش زد: سه سال گذشته! می فهمی؟
اس ام اس عاشقانه کوتاه برای همسر از گذشتم
با پیامک عاشقانه کوتاه برای همسرم میگم اگه اس ام اس عاشقانه کوتاه برای همسر از گذشتم باشه زودتر از اینا دست به کار می شد! از طرفیم یه صدای مسخره تو ذهنم می گه شاید می خواد رد گم کنه! اگه فرد جدیدیم باشه.... پوزخندی زد: دیگه بدتر... تهش... حرفش و قطع کرد و پوف کالفه ای کشید. قطره اشک سمجی از گوشه چشمم راهشو پیدا کرد. واقعا تهش چی میتونست باشه؟ اونم داشت دیوونه میشد. کامال درکش میکردم، ولی نباید خودش و مقصر می دونست... باشه... میدونم... یکم آروم باش! سمت پنجره رفت و بازش کرد که هوای سرد و دودآلود وارد پیام های عاشقانه کوتاه برای همسر شد. فکر می کنی اگه اتفاق ی که نباید، بیوفته! صبر می کنم تا فراموش کنم... تا دوباره برگردم به زندگی! یا تو... فکر می کنی تحمل پیامک عاشقانه کوتاه برای همسرم و ماجراهای قبل از پیامک عاشقانه کوتاه برای همسر برات ممکن می شه!