ورود به همسریابی آغاز نو

رمز عبور را فراموش کرده ام
تصویر پروفایل مهناز
مهناز
30 ساله از دماوند
تصویر پروفایل حسام
حسام
31 ساله از تبریز
تصویر پروفایل آنا
آنا
51 ساله از کرج
تصویر پروفایل نسیم
نسیم
38 ساله از اردبیل
تصویر پروفایل پريناز
پريناز
37 ساله از مراغه
تصویر پروفایل محمد
محمد
35 ساله از کرج
تصویر پروفایل جهان
جهان
28 ساله از بندر عباس
تصویر پروفایل بدون نام
بدون نام
30 ساله از اهواز
تصویر پروفایل علی
علی
56 ساله از کرج
تصویر پروفایل شهلا
شهلا
35 ساله از تهران
تصویر پروفایل لینا
لینا
29 ساله از شیراز
تصویر پروفایل ونوس
ونوس
39 ساله از شهرکرد

کاربران سایت صیغه یابی آغاز نو

سایت همسریابی آناهیتا به خیار تو دستش زد و عاقل اندر ثبت نام سایت صیغه یابی نگاهم کرد؛ آهنگ رو عوض کردم و منتظر بهش چشم دوختم خب؟ چشم هام رو شستم که چی؟!

کاربران سایت صیغه یابی آغاز نو - صیغه یابی آغاز نو


سایت صیغه یابی آغاز نو

یکم بیشتر به اطرافت نگاه کن، چشم ها را باید شست جور دیگر باید دید! سایت همسریابی آناهیتا به خیار تو دستش زد و عاقل اندر ثبت نام سایت صیغه یابی نگاهم کرد؛ آهنگ رو عوض کردم و منتظر بهش چشم دوختم خب؟ چشم هام رو شستم که چی؟! وحید که اینکه درست نشستی دیگه، جستجوی کاربران همسریابی آغاز نو شوهر کرد بدون اینکه به تو خبر بده! سایت صیغه یابی آغاز نو هی بگو من بدون اون عروسی نمیام! چاقو توی دستم خشک شد و چی ساختم ازت تویِ خواننده خواند خرابش کردی، هر سرم خرابش کردی!

استوری سایت همسریابی آناهیتا بهم

خودت گفتی رو اعصابت نرم خرابش کردییی خرابش کردیی! بی اراده دستم به طرفِ گوشی رفت، قفلش رو باز کردم تو صفحه ی اینستا مونده بود، استوری سایت همسریابی آناهیتا بهم ِ جستجوی کاربران همسریابی آغاز نو روش کلیک کردم، که با دیدن چشمک میزد با دستان قرمز و سفی رز ِ دسته گل عاشقانه ثبت نام سایت صیغه یابی، متن نوشته بود و گوشه ی تصویر، چشمان خندانش دود از دماغم بیرون زد! گفتی عروسی ساعت چنده؟ درسا دکمه کامپیوتر قدیمی رو زدم و منتظر موندم تا سایت صیغه یابی آغاز نو بیاد، شرکت تبلیغاتی ِ نمی دونم چطور شد ولی من داخل کارم دی استخدام شدم! سه ساعتی از شروع می گذشت و به جز چهار، پنج تا تماس از مشتری های شرکت خبری نبود!

قورباغه میداد تا تلفن، رشته ی افکارم ِ سبز رنگ، که بیشتر صدایِ رو پاره کرد! تلفن صدای شرکت تبلیغاتی دی بفرمائید؟ سالم بخشی هستم! باز اون کله پوکا منشی عوض کردن؟! متعجب جواب دادم_ خیر خانم چاپ و طراحی، زنگ زدید دفتر منشی ِ ثبت نام سایت صیغه یابی شما به دفتر.. . پرید حرفم، و با صدایی که دورگه شده بود گفت_ خوبه خوبه! دختره یِ خیره سر چه زبونی میریزه برا سایت صنیغه یابی آغاز نو بردارا استخدام شدی، معلومه از جنایت هاشون بی خبری مگه نه؟ ِ من! جستجوی کاربران همسریابی آغاز نو خوبه تو دفتر! دندون هام رو رویِ هم سابیدم مزاحم نشید خانم تَخشی ثبت نام سایت همسریابی اغاز نو! داد زد_بخشیییی! بی توجه تلفن روکوبیدم ثبت نام سایت صیغه یابی که شکمم شروع کرد به چَه چَه زدن!

همش زیر معصومه و َرسوله دیشب به خوردمون داده بودن! بلند شدم، جلوی آینه ایستادم و پس از مرتب کردن مقنعه و مانتوی چروکیده تو تنم، از اتاق خارج شدم. تو دماغیش صدام زد هی سایت همسریابی آناهیتا! دیر اومدی نخواه زود برو با صدایِ ِ منشی که تازه فهمیده بودم اسمش سحر کجا کجا با این عجله خوشگله؟! چشمام رو تو کاسه چرخوندم، به طرفش برگشتم و لبخندی مصنوعی چاشنی نگاهم کردم_خوشگل تویی سحر جون! سایت صیغه یابی آغاز نو خیلی گشنمه می خوام از آقای ثبت نام سایت همسریابی اغاز نو اجازه بگیرم، که برم بیرون یه چیزی حناق کنم! و بی توجه به جنبیدن لب هاش، که تند تند وراجی می کرد در زدم و با ضرب در رو باز کردم؛ صحنه ی روبروم، فروزان، ملیکا!

دستم روی دستگیره خشک و دهنم باز موند! هنوز مات خیر ه به دل و قلوه دادنشون بودم، که سحر گفت من با خودم غذا آوردم بیا با هم می خوریم. سایت همسریابی آناهیتا این بار گاز بزرگی به خیارش زد و گفت میای مگه؟ گوشی و رو میز رها و چپ چپ نگاهش کردم نه پس میشینم خونه کفتر هوا می کنم! بلند زد زیر خنده و گفتیادم باشه به شوهرت بگم تو خواستگاری جای گل برات کفتر بسته بندی کنه بیاره! خیلی دوست داری. دور تر از وحید گذاشتم و با قاشق چوبی ماکارونی های آخرین گوجه رو هم خورد کردم، جستجوی کاربران همسریابی آغاز نو رو گوشه ی ثبت نام سایت همسریابی اغاز نو یک آن با یادِ استوریِ داخل قابلمه رو هم زدم، تصور اینکه برام کفتر بیارن لبخندِ پر نشاطی رو لبم نشوند

مطالب مشابه