ورود به همسریابی آغاز نو

رمز عبور را فراموش کرده ام
تصویر پروفایل محیا
محیا
28 ساله از تهران
تصویر پروفایل داود
داود
57 ساله از رباط کریم
تصویر پروفایل مهسا
مهسا
40 ساله از تهران
تصویر پروفایل حمید
حمید
55 ساله از تهران
تصویر پروفایل میترا
میترا
47 ساله از شهریار
تصویر پروفایل شیوا
شیوا
42 ساله از رباط کریم
تصویر پروفایل بدون نام
بدون نام
47 ساله از تهران
تصویر پروفایل حامد
حامد
32 ساله از تهران
تصویر پروفایل سحر
سحر
40 ساله از خوی
تصویر پروفایل ساسان
ساسان
30 ساله از کرج
تصویر پروفایل غزل
غزل
33 ساله از مشهد
تصویر پروفایل پرستو
پرستو
46 ساله از آبادان

کانال تلگرام صیغه موقت کرج

کانال تلگرام صیغه موقت با عکس از دستم کالفه شده بودند و طفلک کانال تلگرامی صیغه موقت هم سکوت اختیار کرده بود. گرچه بهار و بنفشه سعی میکردند

کانال تلگرام صیغه موقت کرج - صیغه موقت


تصویر کانال تلگرام صیغه موقت کرج

و رنگش به سپیدی میزد. مطمئن بودم که شدیداً شکه شده. از روی کاناپه بلند شدم و کانال تلگرام صیغه موقت رو در اغوشم گرفتم و گفتم: -بیا عزیزم بریم شیر بهت بدم. و بعد به صورت پرهام نگاه کردم و زمزمه کردم: -معذرت می خوام دکتر. االن خدمت میرسم. زمانی که پشتم رو به او کردم اشک دیدگانم رو تر کرد و با خودم گفتم اینهمه ارامش از کجا در وجودم ریخته؟ صورت کانال تلگرام صیغه موقت رو بوسیدم و سعی کردم توجه ام رو به سامان جذب کنم. وقتی سامان رو روی زمین گذاشتم تا با ماشینش بازی کند دوباره روبروی او که چون مجسمه سنگی به سامان چشم دوخته بود نگاه کردم و گفتم: -ببخشید کانال تلگرام صیغه موقت عفت این داروهای مامان خواب اور هستند و اکثر مواقع خواب هستش. او سر بلند کرد و نگاهش رو به صورتم ریخت. از نگاهش وحشت کردم. چشمانش همچون خنجری به قلبم نیش میزد. بی تفاوت پرسیدم: -چی چرا؟

با همان صدای ارام گفت: -چرا به من نگفتی؟ باز هم باید نقش بازی میکرد از این رو گفتم: -چه چیزی رو کانال تلگرام صیغه موقت؟ عصبی گفت: -اینقدر به من نگو دکتر. من اسمم پرهامه. لبخند تلخی زدم و گفتم: -حالتون خوبه؟ از روی کاناپه بلند شد و عصبی پشت به من کرد و گفت: -تو سنگدل ترین دختری هستی که در تمام عمرم دیدم. تو حق نداشتی با من اینطور تا کنی حق نداشتی. بغض کانال تلگرام صیغه موقت عفت رو گرفت و او ادامه داد: -تو می دونستی من دوستت دارم. چرا به من نگفتی ؟ چرا نذاشتی با خودم کنار بیام؟ حاال که دیونه ات شدم حقیقت رو رو میکنی؟ لعنتی... لعنت به من که عاشقت شدم. عصبی گفتم: -کانال تلگرام صیغه موقت با عکس به پرستو گفته بودم. .. به سمتم چرخید و گفت: -چی رو گفته بودی؟ گفته بود قصد ازدواج نداری. نگفته بودی ازدواج کردی و این. .. به سامان اشاره کرد. نگاهم رو به روی سامان دوختم.

کانال تلگرام صیغه موقت عفت زندگی منه اقا دکتر

او متعجب به من و دکتر نگاه میکرد. -کانال تلگرام صیغه موقت عفت زندگی منه اقا دکتر. من نه با شما نه با هیچ کس دیگه ای قصد ازدواج ندارم. اینو به کانال تلگرام صیغه موقت در شیراز هم گفتم. بهش گفتم دور من رو خط بکشید. چیزی که زیاده برای شما دختر... نه من که یک زنه شکست خورده هستم. نه یک مادر که جز فرزندش چیزی نمیبینه. شما میتونید عشقتون رو به کسی هدیه کنید که لیاقتتون رو داشته باشه. من نمیتونم... او میان کالمم پرید و گفت: -کانال تلگرام صیغه موقت بد کردی. با من بد کردی... و بعد بدون هیچ حرف دیگه ای من رو تنها گذاشت و از ساختمان خارج شد. وقتی صدای بسته شدن در خروجی در گوشم پیچید روی کاناپه افتادم و اشک گونه هام رو تر کرد.

كانال تلگرام صيغه موقت کی لیاقت خوشبختی داشتم

با خودم زمزمه میکردم و گریه میکردم: -تموم شد. همه چیز تموم شد. كانال تلگرام صيغه موقت کی لیاقت خوشبختی داشتم. حاال دارم تقاص اون روزهای خوشبختی رو میدم. من دارم تو اتیش اشتباهم میسوزم. ای کاش هیچ وقت حماقت نمیکردم تا همچنان خوشبخت بودم. اره پرهام من بدم با همه بد میکنم. با سروش و حاال هم با تو. خودم این وسط بیشتر از هر کانال تلگرام صیغه موقت با عکس میسوزم و عذاب میکشم. از روی کاناپه بلند شدم و به سمت اتاقم رفتم. دلم گرفته بود و دلم میخواست خودم رو از زندگی که واسه خودم درست کرده بودم خالص کنم. به سمت ضبط رفتم و سی دی داخل ان گذاشتم تا صدای گریه هایم به گوش كانال تلگرام صيغه موقت که اتاقش چسبیده به اتاقم بود نرسد. روبروی اینه نشستم و به چهره خودم چشم دوختم. صدای خواننده کانال تلگرام صیغه موقت عفت روی اعصابم خط میکشید و چه صادقانه حماقتم رو فریاد میزد. او با زبانش قلبم رو فشرده کرده بود و من میشنیدم و اشک میریختم. کانال تلگرام صیغه موقت در شیراز بود که با سوز صدایش قلب مرا در تب بیماری می سوزاند و وادارم میکرد تا باز هم مانند همیشه بر رفتار کانال تلگرام صیغه موقت با عکس خرده بگیرم. با گریه رو از صورت خودم گرفتم و به حلقه ام که در قاب انگشتری روبروی اینه قرار داشت خیره شدم. دستم رو روی حلقه کشیدم و باز هم از ته قلبم از خواستم كانال تلگرام صيغه موقت رو فراموش کنم. حال مامان رو به بهبودی می رفت و من روز به روز بر افسردگی ام افزوده میشد. بنفشه و کانال تلگرام صیغه موقت با عکس از دستم کالفه شده بودند و طفلک کانال تلگرامی صیغه موقت هم سکوت اختیار کرده بود. گرچه بهار و بنفشه سعی میکردند او را از ان احوال جدا کنند

مطالب مشابه